صفحه اصلی

راهکار­های مدیریت اضطراب در کودکان

یاد بگیرید که چگونه علائم اضطراب را در کودکان با این نکات ساده مدیریت کنید تا به کودکان خود کمک کنید تا با اضطراب خود کنار بیایند.

هدف از درمان اضطراب، کمک به کودکان است که یاد بگیرند پاسخهای عاطفی خود را به محرکها مدیریت کنند. اجتناب از محرکها به کودکان کمک نمی­کند تا مقابله کنند و نمی ­توان از همه محرکها اجتناب کرد. در واقع اگرچه اجتناب ممکن است به کودکان در کوتاه مدت کمک کند تا احساس بهتری داشته باشند، اما می­تواند ترسها را در طول زمان تشدید کند. کودکان باید بیاموزند که چگونه احساسات خود را از اضطراب تحمل کنند و راهبردهای مقابله ­ای را برای مدیریت آن توسعه دهند.

psycom.net/kids-coping-skill-anxiety :منبع

ترجمه و تلخیص: سمانه آقاپور

همه بچه ­ها متفاوت هستند و آنچه برای یک کودک خوب است ممکن است برای کودک دیگر جواب ندهد.یادگیری مدیریت علائم اضطراب و مقابله با محرکها به زمان و تمرین نیاز دارد. والدین می­توانند با استفاده از برخی از این راهکارها در خانه به فرزند خود کمک کنند.

استراتژهای ریلکسیشن را تمرین کنید.

بچه ها باید یاد بگیرند که چگونه واکنشهای عاطفی و فیزیکی خود را تنظیم کنند زمانیکه به حالت جنگ یا گریز می­ روند. در اینجا چند تکنیک وجود دارد که ممکن است کمک کند:

۱.تنفس عمیق: آموزش نفس کشیدن رنگین کمان، به کودکان خود با کشیدن نفس­های عمیق و آهسته و فکر کردن به چیزهای مورد علاقه آنها برای مطابقت با هر رنگ به آنها کمک کنید ضربان قلب خود را کاهش دهند و ماهیچه­ های خود را شل کنند. برای افزایش اثربخشی در مواقعی که مضطرب هستند این استراتژی را امتحان کنید.

۲.آرام سازی عضلانی: اکثر بچه­ ها هنگام اضطراب، عضلات خود را منقبض می­کنند. بسیاری حتی نفس خود را حبس می­ کنند. یک فرایند دو مرحله­ای ساده به کودکان کمک می­کند یادبگیرند که از عضلات خود برای کاهش استرس فیزیکی که هنگام اضطراب تجربه می­ کنند استفاده کنند.

الف)یک گروه عضلانی خاص(مانند بازوها و دستها یا گردن و شانه­ها)را منقبض کنند و پنج ثانیه نگه دارند.

ب)گروه عضلانی را رها کنند و متوجه احساس خود شوند.

برای درک بهتر تمام عضلات تحت اضطراب، سرتا پا کار کنید. با تمرین، کودکان می­ توانند این کار را در مدرسه نیز انجام دهند.

۳.یک جعبه آرامش بسازید: یک جعبه را با فعالیتهای آرامش بخش انتخاب شده توسط فرزندتان پر کنید و در جایی از خانه خود یک مرکز آرامش ایجاد کنید. این جعبه می­تواند شامل موسیقی، کتابهای رنگ­ آمیزی، اسباب بازیهای فیجت، یک جعبه ماسه بازی کوچک، خاک رس، کتاب و حیوانات عروسکی باشد.

۴.بنویسید: نوشتن در مورد نگرانی­ها به کودکان کمک می­ کند تا بیاموزند احساس اضطراب خود را تخلیه کنند. کودکان مضطرب تمایل دارند افکار مضطرب خود را برای مدتی طولانی درونی کنند. اغلب، آنها نمی­ خواهند دیگران را مورد نگرانی قرار دهند. اختصاص دادن زمان برای بودن با این احساسات به مدت پانزده دقیقه در هر روز به کودکان کمک می­ کند تا یاد بگیرند که با نگرانی خود کار کنند. سعی کنید یکی از تمرینات را هر روز در زمان مشخصی انجام دهید(یک ساعت قبل از خواب زمان بسیار خوبی است زیرا اضطراب در شب افزایش می­ یابد).

۵.نوشتن و پاره کردن: از کودکتان بخواهید نگرانی ­هایش را روی یک کاغذ بنویسد یا بکشد و آنها را برای شما بخواند و سپس آنها را پاره کند و دور بیندازد. این به بچه­ ها کمک می­ کند نگرانی­های خود را با صدای بلند بیان کنند و آنها را رها کنند.

۶.دفترچه نگرانی: نگه داشتن دفترچه نگرانی به کودکان کمک می­ کند تا ببینند چگونه افکار مضطربشان در طول زمان بهبود می­ یابد. نوشتن نگرانی­های روز و به دنبال آن یافتن یک فکر مثبت به شکستن چرخه تفکر منفی که می­ تواند اضطراب را تشدید کند، کمک می­ کند.

۷.جعبه نگرانی: این یک ابزار عالی برای استفاده قبل از خواب است. از کودکتان بخواهید یک جعبه را با وسایل مورد علاقه­اش تزئین کند. به آنها کمک کنید تا نگرانی­ های روز خود را بنویسند و بعد از اینکه آنها را با شما در میان گذاشتند، آنها را در جعبه قرار دهید. جعبه را برای آنها نگه دارید.

۸.صحبت کردن: وقتی کودکان می ­آموزند که قدرت صحبت کردن با مغز نگران خود را دارند، احساس قدرت می­ کنند تا با استرس­های اضطراب ­آور کنار بیایند. به فرزندتان بیاموزید که افکار مضطرب باعث می ­شوند که ما احساس ناتوانی کنیم، اما صحبت کردن با افکار مضطرب به ما امکان کنترل موقعیت را می ­دهد.

۹.از فرزندان خود بخواهید تا تمرین کنند که بگویند، تو مسئول من نیستی، نگران نباش، من می­دانم که می­توانم از عهده انجام کار بر بیایم. به فرزندانتان کمک کنید تا طرحهای خاصی برای هدف قرار دادن محرکهای خاص ایجاد کنند.

۱۰.توقف فکر: وقتی افکار مزاحم بر بچه ­ها غلبه می­ کنند، آنها به حالت جنگ یا گریز می روند. با گفتن نه، به فرزندتان بیاموزید که قبل از گلوله برفی شدن افکار مضطرب، آنها را متوقف کند. این تکنیک چرخه فکر مضطرب را قطع می­ کند.

۱۱.یک شخصیت بسازید: یکی از چیزهایی که به کودکان خردسال کمک می­کند، ایجاد شخصیتی برای نشان دادن اضطراب است. صحبت کردن با شخصیتی که می­ توانند در لحظه تجسم کنند آسان­تر است. اضطراب دوران کودکی می تواند هم برای کودک و هم برای والدین طاقت ­فرسا باشد، اما قابل درمان است. اگر اضطراب  کودک شما فراگیر است و بر توانایی او برای خوابیدن، حضور در مدرسه و سایر زمینه­ های زندگی او تاثیر منفی می­گذارد، به دنبال ارزیابی از یک متخصص باشید.

آشنایی با اختلال شخصیت مرزی در نوجوانان

تشخیص تفاوت بین رفتارهای معمول نوجوانان و اختلالات شخصیتی در حال ظهور دشوار است. مهم است که بتوانیم بین بدخلقی «معمولی» نوجوانان و علائم یک بیماری روانی مانند BPD تفاوت قائل شویم. در زیر می‌توانید در مورد این وضعیت بیشتر بدانید تا بفهمید که رفتار معمول نوجوانان چه می‌تواند باشد – و چه نشانه‌ای از نیاز به کمک است.

مترجم: محمد جواد خدادادی
منبع: https://www.mcleanhospital.org

تشخیص تفاوت بین رفتارهای معمول نوجوانان و اختلالات شخصیتی در حال ظهور، دشوار است. چگونه می توان تشخیص داد که کدام است؟
نوجوان بودن سخت است. نوجوانان دچار تغییرات زیادی می شوند، از جمله تغییرات اجتماعی و تحصیلی و نوسانات خلقی هورمونی. گاهی اوقات نوجوانان بدون فکر عمل می کنند و گاهی با اعمال، افکار و احساسات غیر شخصیتی که همگی بخشی از تجربه معمول نوجوانان هستند، دچار مشکل می شوند.
گاهی اوقات، احساسات ممکن است بر نوجوان غلبه کند، حتی ممکن است اعمال او را کنترل کند. برخی از جوانان نیز ممکن است زمان زیادی را صرف نگرانی بیش از حد در مورد موقعیت های اجتماعی کنند.
مهم است که بتوانیم بین بدخلقی «معمولی» نوجوانان و علائم یک بیماری روانی مانند BPD تفاوت قائل شویم. در زیر می‌توانید در مورد این وضعیت بیشتر بدانید تا بفهمید که رفتار معمول نوجوانان چه می‌تواند باشد – و چه نشانه‌ای از نیاز به کمک است.

درک اختلال شخصیت مرزی
اختلال شخصیت مرزی (BPD) یک وضعیت پیچیده سلامت روان است که در آن افراد اغلب با تصور از خود، نوسانات خلقی، کنترل تکانه، ترس شدید از رها شدن، و احساس کم ارزشی دست و پنجه نرم می کنند.
BPD ممکن است باعث شود افراد در کنترل واکنشهای عاطفی خود به موقعیتهای خاص مشکل داشته باشند. برای افراد مبتلا به BPD غیرعادی نیست که با سایر شرایط سلامت روان مانند اختلالات خوردن، اضطراب، افسردگی و اختلال مصرف مواد درگیر شوند.


اختلال شخصیت مرزی شایع‌تر از آن چیزی است که بسیاری از مردم تصور می‌کنند و تقریباً ۱.۶ درصد از بزرگسالان ایالات متحده را تحت تأثیر قرار می‌دهد. با این حال، این تعداد ممکن است بیشتر باشد، زیرا بسیاری از افراد مبتلا به BPD به اشتباه PTSD، ADHD، اختلال دوقطبی یا افسردگی تشخیص داده می شوند.
از آنجایی که این اختلال شایع و پیچیده است، شناخت علائم و نشانه های آن مهم است. هر چه زودتر BPD تشخیص داده شود، سریعتر می توان آن را درمان کرد.

BPD در حال ظهور در نوجوانان چگونه است؟
مانند هر تشخیص سلامت روانی، آنچه مربوط به سن، فرهنگ و غیره آن فرد است، در محدوده طبیعی در نظر گرفته می شود. هنگامی که متخصصان سلامت روان تشخیص BPD را در نظر می گیرند، به دنبال علائم کلیدی زیر هستند:
• ترس شدید از رها شدن
• روابط ناپایدار با اعضای خانواده و دوستان
• تصویری مبهم یا در حال تغییر دائمی از خود
• رفتارهای تکانشی یا خود ویرانگر
• الگویی از خودآزاری
• نوسانات عاطفی شدید، به ویژه در پاسخ به مسائل به ظاهر جزئی
• احساس پوچی یا تنهایی مزمن
• دوره های انفجاری خشم
• احساس دور بودن از واقعیت
موارد زیر علائم قابل توجهی است که ممکن است نشان دهنده اختلال شخصیت مرزی در کودک یا نوجوان باشد.

بی نظمی رفتاری
این یکی از اولین نشانه هایی است که افراد ممکن است، در برخورد با برخی از نوجوانان که رفتارهای خودآزاری انجام می دهند، متوجه شوند. آنها ممکن است خود را زخمی کنند، پوست خود را بسوزانند یا با سر به دیوار ضربه بزنند. بسیاری از مسائل دیگر نیز ممکن است ظاهر شوند: کودک یا نوجوان ممکن است مواد مصرف کند یا رفتار جنسی خطرناکی داشته باشد.
مشکلات رابطه
بسیاری از کودکان و نوجوانان مبتلا به BPD در حال ظهور، در مدیریت روابط مشکل دارند. آنها ممکن است ترس شدیدی از رها شدن داشته باشند یا در کنترل خشم خود دچار مشکل شوند. هنگامی که از نظر عاطفی بسیار پریشان هستند، برخی از نوجوانان ممکن است باورهای غیرمنطقی یا پارانوئیدی داشته باشند. این ترسها و باورها ممکن است ایجاد دوستی یا روابط عاشقانه را دشوار کند.
واکنش های عاطفی شدید
ممکن است واکنش‌های عاطفی قوی نسبت به مسائل به ظاهر جزئی وجود داشته باشد، جایی که به نظر می‌رسد نسبت به همه چیز بیش از حد واکنش نشان می‌دهند. مسائل جزئی ممکن است به نظر پایان دنیا باشد.
برای متخصصان مراقبت های بهداشتی – و والدین – دشوار است که به این علائم نگاه کنند و بدانند که آیا یک نوجوان BPD در حال ظهور دارد یا اینکه آیا فرد به سادگی در حال گذراندن یک مرحله عادی نوجوانی است.
با در نظر گرفتن این موضوع، نوجوانی که تمام یا هر یک از ویژگی های مرتبط با BPD را نشان می دهد، ممکن است به اطراف نگاه کند و از خود بپرسد: “به نظر می رسد که دیگران می توانند با چیزهایی که من نمی توانم با آنها کنار بیایم کنار بیایند؟” یا “چرا دیگران مثل من در حال مبارزه نیستند؟”
نوجوانی که برای دوره‌های طولانی‌تری نسبت به دیگران هیجانات قوی تری را احساس می‌کند یا بازگشت به حالت اولیه احساسی خود زمان بیشتری می‌برد، ممکن است به این عارضه مبتلا باشد. واکنش‌های شدید به تحریک‌های به ظاهر کوچک – این احساس که مسائل جزئی مانند “پایان دنیا” به نظر می‌رسد و به نظر می‌رسد رفتارهایی مانند خودآزاری، مواد مخدر یا مرگ تنها راه متوقف کردن این تحریکات است – این مسئله می‌تواند نشانه‌ای از یک مشکل جدی باشد. نوجوانان با این کنش ها و واکنش ها باید برای علائم خود کمک بگیرند.

BPD در نوجوانان و بزرگسالان چه تفاوت هایی دارد؟
BPD یک اختلال شخصیتی است که در ابتدا تنها در بزرگسالان تشخیص داده می شده است. مجموعه قابل توجهی از شواهد نشان می دهد که ممکن است کودکان و نوجوانان قبل از سن ۱۸ سالگی به BPD مبتلا شوند.
از آنجایی که شخصیت نوجوان هنوز در حال شکل گیری است، ممکن است افراد جوان قبل از اینکه بزرگسال در نظر گرفته شوند، دستخوش تغییرات زیادی شوند. نوسانات خلقی، بی ثباتی و سایر علائم ممکن است نشانه ای از نوسانات هورمونی، استرس یا اضطراب باشد.
کسانی که علائم اختلال شخصیت مرزی را تجربه می‌کنند به کمک نیاز دارند – به این امید که یک رفتار «فقط یک مرحله» است یا «از آن خارج می‌شوند» منتظر بهبود خودبخودی نباشید. اهمیت تشخیص زودهنگام را نمی توان به اندازه کافی مورد تاکید قرار داد. هرچه علائم BPD زودتر تشخیص داده شود، درمان سریع‌تر می‌تواند آغاز شود و شانس بهتری برای داشتن یک زندگی موفق و معنادار وجود دارد.

چگونه BPD در کودکان و نوجوانان ایجاد می شود؟
درست مانند بزرگسالان، بچه ها با واکنش های منحصر به فرد خود به موقعیت ها واکنش نشان می دهند. اگر بازوی یک کودک بسیار قلقلکی را لمس کنید و بازوی کودکی را که قلقلکی نیست لمس کنید، این دو عکس العمل های بسیار متفاوتی نشان خواهند داد.
همین امر در مورد واکنش افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در مقابل افراد فاقد آن نیز صادق است. هنگامی که کودکان در محیط اجتماعی یا خانوادگی رشد می کنند که با خلق و خوی آنها همخوانی ندارد، ممکن است عزت نفس ضعیف و عدم اعتماد به نفس در آنها ایجاد شود. آنها ممکن است برای اعتماد به دیگران و با هویت خود مشکل داشته باشند.
زمانی که این کودکان، نوجوان می شوند احساس گم شدگی می کنند و رفتارهای پرخطر انجام می دهند. آن‌ها ممکن است به دنبال راه‌هایی برای مقابله با احساس پوچی باشند – این زمانی است که علائم BPD ظاهر می‌شود. نوجوانان ممکن است دوره‌هایی از افسردگی را تجربه کنند که به راحتی می‌تواند به رفتار آسیب‌رسان به خود یا افکار خودکشی تبدیل شود. این مسائل نیاز به توجه فوری و معرفی درمان موثر دارد.
هر گونه افکار، احساسات یا نشانه های آسیب رساندن به خود باید در اسرع وقت برطرف شود.

چگونه علائم اختلال شخصیت مرزی در افراد جوان تشخیص داده می شود
BPD به یک متخصص مراقبت های بهداشتی مجاز نیاز دارد تا علائم را به درستی ارزیابی کند و سایر علل بالقوه را رد کند. یک متخصص بهداشت روان آموزش دیده با صحبت با بیمار و بررسی عملکرد و استدلال پشت هر یک از رفتارهای نوجوان BPD را تشخیص می دهد.
برای تشخیص BPD، مهم است که یاد بگیرید چرا ممکن است یک فرد به روش خاصی درگیر باشد. چرا ریسک می کنند؟ چرا به نظر می رسد آنها غیر منطقی عمل می کنند؟ به عنوان مثال، بعضی از نوجوانان نوشیدنی های الکلی را تجربه می کنند. بسیاری از جوانان نوشیدنی می نوشند تا با دوستان خود ارتباط برقرار کنند یا چیز جدیدی را تجربه کنند. فقط به این دلیل که یک نوجوان شروع به نوشیدن می کند به این معنی نیست که BPD دارد. از سوی دیگر، اگر فردی مشروب الکلی می نوشد تا احساس خود را به طور اساسی تغییر دهد، می تواند نشانه ای از این وضعیت باشد. فردی که دارای یک بیماری زمینه ای سلامت روان است ممکن است برای جلوگیری از مشکلات شروع به نوشیدن کند.
سایر رفتارهای کمتر خطرناک نیز می تواند نشان دهنده یک مشکل باشد. به عنوان مثال، بسیاری از نوجوانان مبتلا به BPD خود را در یک اتاق حبس می کنند و ساعت ها درس می خوانند. این تلاشی است برای جلوگیری از برخورد با مشکلات جدی تر.
اگرچه ممکن است این رفتار خطرناک به نظر نرسد، اما می تواند نشانه ای باشد که آنها در مدیریت احساسات خود مشکل دارند. هنگامی که یک بیمار نوجوان با یک درمانگر ملاقات می کند، در مورد چنین موقعیت هایی صحبت می کند و مهارت های لازم برای مدیریت موفقیت آمیز بیماری خود را یاد می گیرد.

چگونه برای یک نوجوان دارای BPD نقش والدینی خود را بهتر بازی کنیم
خانواده ها بخش مهمی از درمان برای یک نوجوان مبتلا به BPD هستند. مشکل در روابط بین فردی در قلب BPD قرار دارد و اعضای خانواده احتمالاً روابط اولیه در زندگی یک نوجوان هستند. در عین حال، نوجوانی طبیعتاً زمان تنش بین خواسته های رقابتی استقلال و ارتباط با خانواده است.
این تجربه می تواند به ویژه برای فردی که حساسیت بین فردی بالایی دارد، آشفته ساز باشد. هرگونه احساس رها شدن، طرد شدن، یا انتقاد (واقعی یا غیرواقعی) می تواند باعث بیزاری از خود یا عصبانیت شدید از دیگران شود. هرچه اعضای خانواده بیشتر در مورد این اختلال درک کنند، بهتر می توانند واکنش های خود را نسبت به پریشانی و سردرگمی اجتناب ناپذیر مدیریت کنند.

۴ نکته برای خانواده ها برای حمایت از نوجوانان مبتلا به BPD
کتاب راهنمای مدیریت خوب روانپزشکی برای نوجوانان، ویرایش شده توسط لوئیس دبلیو چوی کین و کارلا شارپ، پیشنهادهای زیر را برای خانواده ها ارائه می دهد:

استرس را کاهش دهید.
سه ویژگی BPD – مشکل در تنظیم احساسات شدید، تفکر سیاه و سفید و ترس از رها شدن – توانایی فرد برای مدیریت استرس را مختل می کند. اعضای خانواده می توانند با مدیریت سطح استرس خود به حفظ آرامش و ثبات محیط خانه تا حد امکان کمک کنند.
قدم های کوچک بردارید.
اهداف بلندمدت، حتی اگر با توجه به توانایی‌های فرد مناسب و منطقی به نظر برسند، می‌توانند پاسخ استرسی را ایجاد کنند که پیشرفت را از مسیر خود منحرف می‌کند. اشتباهاتی که بخشی طبیعی از فرآیند یادگیری هستند می توانند فاجعه آمیز به نظر برسند. این به دلیل تمایل BPD به تفکر سیاه و سفید و مشکل در تنظیم احساسات است.
آهسته برانید
از قضا، تمجید از دستاوردها می‌تواند در فردی که از BPD رنج می‌برد ترس ایجاد کند که از حمایت کمتری برخوردار شود. و این می تواند احساس رها شدن را برانگیزد. کتاب راهنما پیام محافظت‌شده‌تری را پیشنهاد می‌کند، مانند: «پیشرفت شما تلاش واقعی را نشان می‌دهد. شما سخت کار کرده اید. من خوشحالم که شما توانستید این کار را انجام دهید، اما نگرانم که این برای شما بیش از حد استرس زا باشد.”
بدون حالت تدافعی گوش کنید
شما می توانید قدرت احساسات فرزندتان را بدون موافقت با آنها تصدیق کنید. «باید واقعاً سخت باشد که احساس کنی دوستت ندارم! بیشتر راجع بهش به من بگو.” به یاد داشته باشید که اگر در مقابل آنها مقاومت نکنید، احساسات قوی سریعتر از بین می روند. احساس شنیده شدن به مقابله با احساس رها شدن BPD کمک می کند.

چگونه خانواده ها می توانند در درمان BPD شرکت کنند
نوجوانان در طول درمان به یک ساختار حمایت عاطفی قوی نیاز دارند. اعضای خانواده تشویق می شوند که در طول فرآیند درمان شرکت کنند.
مشارکت والدین می تواند منجر به نتایج بهتری شود، از جمله عملکرد بهتر خانواده به طور کلی، که به افزایش مشارکت خانواده در درمان کمک می کند. وقتی پدر و مادر و خواهر و برادر بخشی از درمان باشند، همه می توانند از آن بهره ببرند.
وقتی نوجوانان احساس می کنند اعضای خانواده از آنها حمایت می کنند، ممکن است در مورد جستجوی درمان یا فعال بودن در درمان بازتر باشند.
بسیاری از خانواده ها برای درک رفتارها و علائم عزیزانی که مبتلا به BPD تشخیص داده شده اند، تلاش می کنند. برخی از خانواده ها به سختی می توانند اذعان کنند که نوجوانان یک وضعیت سلامت روان واقعی را تجربه می کنند. وقتی فردی BPD دارد، می تواند بر عملکرد خانواده تأثیر بگذارد. علاوه بر این، پویایی ناسالم خانواده می تواند علائم BPD را در فرد بدتر کند.
خانواده درمانی می تواند به همه کمک کند تا این وضعیت را بهتر درک کنند و یاد بگیرند که چگونه با آن کنار بیایند. این به اعضای خانواده می آموزد که چرخه های تقویت منفی یا مشکل در مدیریت تشخیص ها و نحوه شکستن آنها را شناسایی کنند. این می تواند پیش آگهی فردی را که مبتلا به BPD تشخیص داده شده است، بهبود بخشد.

به امید روزهایی بهتر برای همه آنهایی که خود یا عزیزانشان با هر گونه اختلالی دست و پنجه نرم می کنند…. محمد جواد خدادادی

آشنایی با اختلال شخصیت مرزی( قسمت ۴)

بخش چهارم و پایانی اطلاعات، راهنما و توصیه هایی را در مورد اختلال شخصیت مرزی بر اساس شواهد علمی به روز. این راهنما توسط متخصصان بهداشت روان، از جمله روانپزشکان، روانشناسان، مراقبان و با کمک مراجعان تولید شده است.

مترجم: محمد جواد خدادادی
منبع: https://www.yourhealthinmind.org

برنامه ریزی برای حفظ امنیت خود
• برنامه‌ای برای کارهایی که باید در مواقعی که احساس می‌کنید در بحران هستید، انجام دهید داشته باشید – کارهایی که برای حفظ امنیت خود باید انجام دهید، از جمله اینکه چه زمانی باید با خدمات اورژانس تماس بگیرید. گاهی اوقات به این نوع طرح، طرح ایمنی نیز گفته می شود.
• یک طرح ایمنی به شما کمک می کند وقتی مضطرب هستید، به وضوح فکر کنید. وقتی خوب هستید و با کمک ارائه دهنده درمان خود، باید برنامه ای را بنویسید که در صورت نیاز بتوانید آن را دنبال کنید. همچنین می توانید یک کپی را به شریک یا خانواده خود بدهید.
• از متخصص اصلی سلامتی که BPD شما را درمان می کند بخواهید تا برای تهیه یک برنامه ایمنی با شما همکاری کند. باید به عنوان یک بخش ویژه در برنامه مدیریتی شما گنجانده شود.

اطلاعاتی که باید در برنامه ایمنی شما باشد
• اهداف شخصی شما برای درمان و مشکلاتی که روی آنها کار می کنید، شامل لیستی از اهداف کوتاه مدت و بلند مدت
• موقعیت هایی که باعث می شود به اندازه کافی احساس ناامنی یا اضطراب کنید که باعث ایجاد یک بحران شود.
• کارهایی که می توانید برای عبور از یک بحران انجام دهید – این می تواند شامل استراتژی هایی باشد که قبلاً استفاده کرده اید و به شما کمک کرده است زنده بمانید و به شما آسیبی نرساند.
• کارهایی که نباید در طول بحران انجام دهید – مواردی را فهرست کنید که قبلاً در طول بحران امتحان کرده اید و جواب نداده یا اوضاع را بدتر کرده است.
• کارهایی که شریک یا خانواده شما می تواند برای شما انجام دهد و به شما کمک می کند.
• افرادی که می توانید در طول یک بحران برای کمک با آنها تماس بگیرید – شماره تلفن افرادی را که از شما حمایت می کنند (مثلاً شریک زندگی یا خانواده) فهرست کنید.
• سازمان هایی که می توانند کمک کنند (به عنوان مثال، خدمات اورژانس، خط سلامت روان).

کمک به فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی
آیا موضوع اورژانسی است؟
اگر فرد:
• به عمد خود را مجروح کرده است
• به شیوه ای بسیار پرخاشگرانه یا توهین آمیز عمل می کند
• ابراز افکار خودکشی یا کشتن شخص دیگری است
• آشفته است (نمی داند چه کسی است، کجاست یا چه زمانی از روز است)
• دارای هذیان (باورهای عجیب) یا توهم (شنیدن یا دیدن چیزهایی که واقعی نیستند)
• گیج است یا معنی ندارد
• به شدت تحت تأثیر مواد مخدر و یا الکل قرار گرفته و به شیوه ای غیرعادی عمل می کند.

اگر فرد هر یک از این علائم را داشت، با شماره ۱۲۳ اورژانس اجتماعی تماس بگیرید یا به بخش اورژانس بیمارستان نزدیکترین خود مراجعه کنید.
حمایت از فرد مبتلا به BPD، گاهی اوقات می تواند ناراحت کننده و دشوار باشد. به نظر می رسد که هیچ چیز تغییر نمی کند. اما کارهایی وجود دارد که می توانید برای کمک به فردی که از او مراقبت می کنید و مهمتر از همه از خودتان مراقبت کنید، انجام دهید.
اگر یکی از اعضای خانواده، دوست یا مراقب فردی مبتلا به BPD هستید، این موارد برای کمک به شما هستند:
• به فرد حمایت مداوم از جمله گوش دادن، راحتی و کمک برای دریافت کمک ارائه دهید.
• تجربه و ناراحتی آنها را تأیید کنید. به آنها بگویید که می دانید این تجربه برای آنها واقعی است.
• اگر فکر می کنید متوجه می شوید که چرا آنها چنین احساسی دارند، این را به آنها بگویید. اما اگر نمی‌توانید احساسات آن‌ها را درک کنید، سعی کنید از آنها اطلاعات بیشتری کسب کنید. به آنها بگویید که واقعاً می خواهید بفهمید و از آنها بپرسید که آیا می توانند بیشتر در مورد آنچه که احساس می کنند و چرا بگویند.
• با اطمینان دادن به او که افراد مبتلا به BPD می توانند بهتر شوند، به بهبودی امید بدهید.
• بپذیرید که فرد در حال تقلا است و ممکن است اهداف زندگی به مراحل کوچکتر تقسیم شوند.
• انتظارات واقع بینانه داشته باشید. شکست ها می توانند اتفاق بیفتند و اتفاق می افتد. به آنها کمک کنید تا مثبت بمانند. اگر فرد به درمان BPD پاسخ نداده است، به او اطمینان دهید که این بدان معنا نیست که در آینده موفق نخواهد شد.
• در صورت لزوم، در مورد برنامه مدیریت آنها و اینکه چه نقشی می توانید در حمایت از آن ایفا کنید، اطلاعات کسب کنید. همچنین می توانید بخواهید که طرح ایمنی آنها را ببینید.
• آنچه را که آمادگی پذیرش آن را ندارید به وضوح به او بگویید (مانند زبان توهین آمیز، تهدید، خشونت از هر نوع).
• اگر آشفته هستند، آرام باشید. اگر احساس خطر کردید وضعیت را رها کنید و با شماره ۱۲۳ اورژانس اجتماعی تماس بگیرید.
• راهکارهایی برای کاهش واکنش عاطفی خود بیابید. به عنوان مثال، یادگیری ذهن آگاهی را در نظر بگیرید.

چیزهایی که کمکی نمی کند
• کنترل زندگی آنها را به دست نگیرید. از آنها حمایت کنید تا خودشان انتخاب کنند. از درگیری یا مشاجره بر سر این موارد اجتناب کنید.
• از وسوسه تلاش برای نجات فرد از یک موقعیت خاص اجتناب کنید. تصور نکنید که می توانید زندگی آنها را برای آنها درست کنید.
• از کشیده شدن به درگیری آنها با افراد دیگر، از جمله روانشناس خود اجتناب کنید (مثلاً به جای اینکه از آنها انتظار داشته باشید که خودشان این کار را انجام دهند، قرار ملاقات را لغو کنید یا به یک طرف درگیری خانوادگی کشیده شوید).
• سعی نکنید درمانگر آنها باشید. در عوض، به آنها کمک کنید تا درمان مناسب را پیدا کنند و از آنها حمایت کنید تا درمان خود را دنبال کنند.
• سعی کنید در مقابل اتهامات و انتقادات حالت تدافعی به خود نگیرید. هنگامی که آنها احساساتی یا عصبانی می شوند، فقط به شما یا موقعیت مربوط نمی شود – آنها سعی می کنند همزمان با BPD مقابله کنند. سعی کنید شخصیت و وجود فرد را از اختلالش متمایز کنید.

اگر فرد کمک نخواست چه؟
• به طور کلی، یک بزرگسال حق دارد از درمان خودداری کند.
• اما اگر جانشان در خطر باشد یا فاقد ظرفیت رضایت باشند، می توان بدون رضایت آنها درمان کرد.
• اگر وضعیت اورژانسی نیست، به فرد بگویید که نگران هستید. به آنها اطلاع دهید که به درمان موثر آنها اهمیت می دهید.
• به حمایت و تأیید دیدگاه آنها ادامه دهید. باز، قابل دسترس و بدون قضاوت باشید.
گاهی اوقات یک فرد مبتلا به BPD نمی خواهد در قرار ملاقات خود با روانشناس یا درمانگر دیگر شرکت کند، حتی اگر قبلاً به درمان خود متعهد شده باشد.
اگر این اتفاق بیفتد:
• از آنها بپرسید که چه چیزی آنها را نگران می کند و اجازه دهید در مورد آن صحبت کنند
• به حمایت عاطفی و تشویق آنها ادامه دهید
• در مورد نوع کمک عملی که برای ادامه درمان خود نیاز دارند صحبت کنید
• برای مشاوره با تیم مراقبت های بهداشتی تماس بگیرید.

مراقب خودت باش
مراقبت از فرد مبتلا به BPD می تواند از نظر احساسی و جسمی خسته کننده باشد.
اگر یکی از نزدیکان شما مبتلا به BPD است، این بدان معنا نیست که شما یک پدر و مادر، شریک، برادر، خواهر، فرزند یا دوست «بد» هستید.
• شما احساس درد، رنج، اندوه، گناه یا ناامیدی از خود خواهید داشت. پشتیبان بودن می تواند کار سختی باشد و گاهی اوقات ممکن است احساس کنید که به جایی نمی رسید.
• هرگز خودتان را سرزنش نکنید. تو تنها نیستی.
• درک BPD یک فرد می تواند بسیار سخت باشد.

این موارد می تواند مفید باشد:
• در صورت نیاز، اطلاعات و پشتیبانی قابل اعتماد را برای خود و سایر اعضای خانواده بیابید.
• برای انجام کاری برای خود، مدتی را از فرد دور شوید.
• به یک گروه خودیاری برای مراقبت از افراد مبتلا به اختلالات روانی بپیوندید تا بتوانید در مورد افکار و احساسات خود با دیگرانی که واقعاً درک می کنند صحبت کنید.
• مراقب علائم روانشناختی خود که ممکن است ناشی از این موقعیت باشد (مانند افسردگی)، باشید و تحت درمان قرار بگیرید.

و در نهایت:

توجه باشید که این اطلاعات تنها به عنوان کمکی برای آشنایی با شرایط ویژه پیش آمده برای فرد درگیر با اختلال مرزی و اطرافیان اوست تا بهتر بتوانید با وضعیت پیش آمده برای خود یا یکی از عزیزانتان کنار بیایید. لذا این مقالات، کتابها، اطلاعات موجود در اینترنت تنها به عنوان کمکی برای شما هستند و به هیچ دلیلی نمی توانند جایگزین درمان و مراجعه به مراکز روان درمانی باشند.

آشنایی با اختلال شخصیت مرزی( قسمت ۳)

بخش سوم اطلاعات، راهنما و توصیه هایی را در مورد اختلال شخصیت مرزی بر اساس شواهد علمی به روز. این راهنما توسط متخصصان بهداشت روان، از جمله روانپزشکان، روانشناسان، مراقبان و با کمک مراجعان تولید شده است.

مترجم: محمد جواد خدادادی
منبع: https://www.yourhealthinmind.org

چه کسی می تواند به اختلال شخصیت مرزی کمک کند؟
• BPD توسط روانشناسان و روانپزشکان قابل درمان است.
• خدمات تخصصی سلامت روان برای افراد مبتلا به BPD در اکثر شهرهای بزرگ موجود است.
• همه روانشناسان و روانپزشکان باید قادر به تشخیص و درمان BPD باشند، اما برخی از آنها تخصص و تجربه بیشتری نسبت به دیگران دارند.

خدمات بهداشت روان باید برای افراد مبتلا به BPD خوشایند باشد. شما حق دریافت درمان را دارید، درست مانند افرادی که هر اختلال روانی یا وضعیت پزشکی دیگری دارند. با این حال، گاهی اوقات پیدا کردن کسی که در مراقبت از افراد مبتلا به BPD با تجربه باشد، برای درمان شما سخت است. بسیاری از خدمات سلامت روان تنها می توانند درمان کامل تعداد کمی از افراد مبتلا به BPD را در یک زمان ارائه دهند.
متخصصان بهداشت شما باید احترام و شفقت نشان دهند. وقتی از تجربیات و مشکلات خود به آنها می گویید، آنها باید گوش کنند، توجه کنند و احساسات شما را جدی بگیرند.
اگر به دلیل آسیب رساندن به خود مجبور به مراجعه به بخش اورژانس هستید، کارکنان باید به طور حرفه ای و مهربانانه با آسیب های شما برخورد کنند.
آنها همچنین باید ترتیبی دهند که شما با یک متخصص بهداشت روان آموزش دیده (مثلاً یک روانپزشک یا روانشناس) صحبت کنید.

برخورد با تجربیات آسیب زا گذشته
اگر تروما را تجربه کرده اید، متخصصان بهداشتی که BPD شما را درمان می کنند باید از شما حمایت کنند و در حین بهبودی احساس امنیت کنند.
صحبت در مورد تروما فقط باید زمانی اتفاق بیفتد که:
• شما احساس قدرت می کنید
• شما قبلاً درمان روانشناختی را شروع کرده اید و مشکلات و علائم شما بهبود یافته است
• به ارائه دهنده درمان خود اعتماد دارید.
معمولاً زمانی که در یک بخش اورژانس در یک بحران هستید، بحث در مورد آسیب گذشته مفید نیست.
صحبت در مورد ترومای گذشته نباید تمرکز اصلی درمان شما باشد. درمان‌هایی که صرفاً بر تروما متمرکز شده‌اند، مؤثرترین درمان‌ها برای افراد مبتلا به BPD نیستند.

آیا باید به بیمارستان بروم؟
درمان بیمارستانی یک درمان استاندارد برای BPD نیست. درمان بیمارستانی به طور کلی فقط برای مراقبت های کوتاه مدت در مواقع ضروری استفاده می شود، به عنوان مثال برای مقابله با یک بحران جدی. اگر نیاز به رفتن به بیمارستان دارید، باید برای دستیابی به اهداف خاصی باشد که با پزشک خود توافق کرده اید.
محرمانه بودن
ارائه‌دهنده درمان یا تیم مراقبت‌های بهداشتی شما اطمینان حاصل می‌کند که اطلاعات شخصی که ارائه می‌کنید محرمانه است.
گاهی اوقات لازم است اطلاعاتی را با سایر متخصصان بهداشت به اشتراک بگذارید تا شما را ایمن نگه دارید و بهتر از شما حمایت کنید. همچنین برای شریک یا خانواده شما مهم است که اطلاعات کافی برای کمک موثر به شما داده شود.

سوالاتی که باید از متخصص مراقبت های بهداشتی خود بپرسید
• آیا در درمان افراد مبتلا به BPD راحت هستید؟ (اگر نه، لطفاً مرا به کسی معرفی کنید که با تجربه و راحت باشد)
• آیا آموزش خاصی در مورد درمان BPD دیده اید؟ رویکرد شما برای درمان چیست؟
• آیا می توانم در مورد موضوعات حساس یا مسائل دشوار زندگی خود صحبت کنم؟ آیا با بیان احساساتم در طول دوره راحت هستید؟
• چگونه متوجه می شویم که آیا درمان موثر است؟
• اگر فقط یک نوع درمان ارائه می کنید، در صورت نیاز چگونه می توانم درمان متفاوتی دریافت کنم؟
• هر چند وقت یک بار جلسات درمانی خواهم داشت؟
• هر جلسه چقدر طول می کشد؟
• چگونه با خانواده فردی که برای BPD درمان می کنید کار می کنید؟
• آیا برای تماس در زمان بحران در دسترس هستید؟ اگر نه، در شرایط بحرانی با چه کسی تماس بگیرم؟
• از کجا می توانم اطلاعات موثق در مورد وضعیت خود دریافت کنم؟ آیا می توانید کتاب یا مقاله ای را معرفی کنید؟
• هزینه های شما چیست؟ آیا بیمه درمانی من هزینه ها را پوشش می دهد؟
• برای کمک به خودم چه کاری می توانم انجام دهم؟

برای بهبودی، باید در درمان خود مشارکت داشته باشید.
چند کار وجود دارد که می توانید انجام دهید:
• با ارائه دهنده درمان خود (و شریک یا خانواده، در صورت لزوم) برای ایجاد برنامه ای برای مدیریت BPD خود کار کنید.
• مطمئن شوید که در قرار ملاقات های خود شرکت می کنید.
• در مورد چیزهایی که شما را نگران می کند با ارائه دهنده درمان خود صحبت کنید.
• اجازه دهید به شما کمک کنند تا در زندگی روزمره و انتخاب های خود تغییراتی ایجاد کنید.
• هر کار یا «تکالیف» را که بخشی از درمان روانشناختی شماست انجام دهید.
• در مورد BPD خود صادق باشید. فکر کنید و تجزیه و تحلیل کنید تا شروع به درک بحران های خود کنید یا اینکه چه چیزی باعث آسیب به خودتان می شود.
• یاد بگیرید که چگونه احساسات، انگیزه ها و روابط خود را مدیریت کنید. به جای آسیب رساندن به خودتان راه های مقابله را بیاموزید.
• به تلاش خود ادامه دهید تا زمانی که بتوانید کنترل زندگی و سلامت روان خود را در دست بگیرید.
• اطلاعات موثق دریافت کنید. برخی از اطلاعات در مورد BPD که ممکن است در اینترنت بیابید گمراه کننده است. از روانشناس (یا درمانگر دیگر) اطلاعات قابل اعتمادی در مورد درمان و بهبودی BPD بخواهید.
• برای گذر از روزهای بد یک برنامه ایمنی تهیه کنید.

آموزش روانی
• آموزش روانی به افراد مبتلا به BPD (و شریک یا خانواده آنها) کمک می کند تا این اختلال را درک کنند.
• برنامه‌های آموزشی روانی درباره علائم، گزینه‌های درمانی، بهبودی و خدماتی که می‌توانند کمک کنند توضیح می‌دهند. شما می توانید آموزش روانی و همچنین درمان روانشناختی اصلی خود را انجام دهید.
• شما می توانید به صورت فردی یا گروهی آموزش روانی داشته باشید. این می تواند شامل اطلاعات مکتوب، ویدئوها، وب سایت ها، جلسات یا بحث با درمانگر یا کارمند بهداشت روان آموزش دیده باشد.
• از درمانگر خود بپرسید که آیا برنامه ای در منطقه شما موجود است یا خیر.

حمایتی که شامل خانواده ها می شود
خانواده شما می توانند به شما در درک تشخیص خود کمک کنند و یاد بگیرند که چگونه در درمان از شما حمایت کنند. در صورت امکان سعی کنید خانواده خود را در برنامه مدیریتی خود قرار دهید. مطمئن شوید که درمانگر شما می تواند با کدام عضو یا دوستان خانواده صحبت کند و مطمئن شوید که این موضوع در یادداشت های شما ثبت شده است.
• وقتی همه شما اطلاعات یکسانی در مورد وضعیت خود و انتخاب درمان داشته باشید، برای شما و خانواده‌تان راحت‌تر است. اگر همه شما بتوانید یکدیگر را درک کنید، می توانید در جهت همان هدف بهبودی خود تلاش کنید.
• برنامه های آموزش روانی خانواده به برقراری ارتباط و حل مسئله کمک می کند. آموزش روانی خانواده برای اعضای خانواده نیز مفید است.
• این می تواند بسیار ناراحت کننده باشد که ببینید فردی که دوستش دارید دچار اختلال BPD می شود.
• شما می توانید برای نشان دادن به خانواده یا شریک زندگی خود اطلاعات کتبی در مورد درمان خود (از جمله درمان دارویی و روانشناختی) بخواهید.

در مورد افراد دارای بچه چطور؟
• ممکن است BPD پدر و مادر بودن را سخت کند، اما شما همچنان می توانید والدین خوبی باشید.
• بهترین کارهایی که می توانید برای فرزندان خود انجام دهید این است که به درمان خود ادامه دهید تا خوب شوید و تا حد امکان از آنها در برابر اثرات BPD محافظت کنید.
• اگر احساس می‌کنید که برای فرزندپروری به کمک نیاز دارید، یک برنامه فرزندپروری می‌تواند به شما در یادگیری مهارت‌ها کمک کند. از درمانگر یا متخصص بهداشت دیگری بخواهید که کمک کند.
• اگر بچه دارید، نوزادتان باید در کنار شما بماند حتی اگر نیاز به رفتن به بیمارستان دارید.

زنده ماندن در دوران بد
ممکن است مواقعی داشته باشید که به نظر می رسد همه چیز بیش از حد قابل تحمل باشد و به شدت احساس ناراحتی کنید. به این می گویند بحران. اگر در طول یک بحران به متخصصان بهداشت مراجعه کنید، آنها روی «اینجا و اکنون» تمرکز خواهند کرد. در طول یک بحران بهترین زمان برای شروع یک بحث عمیق در مورد تجربیات گذشته یا مشکلات روابط نیست. معمولاً بهتر است بعداً در طول درمان معمول خود با درمان اصلی خود با آن مسائل مقابله کنید
ارائه دهنده.
حتی زمانی که احساسات قوی را تجربه می کنید، باید در یافتن راه حل برای مشکلات خود درگیر باشید. این بدان معناست که افرادی که به خاطر BPD شما با شما رفتار می کنند، همه تصمیمات شما را به جای شما نمی گیرند. آنها از شما ایده های خود را می خواهند و انتظار دارند در برنامه ریزی برای خوب شدن شرکت کنید.

در جلسه آینده که بخش پایانی هم خواهد بود اطلاعات مفید و اورژانسی برای زمانهای بحرانی ارائه خواهد شد.

با ما همراه باشید……..

آشنایی با اختلال شخصیت مرزی( قسمت ۲)

بخش دوم اطلاعات، راهنما و توصیه هایی را در مورد اختلال شخصیت مرزی بر اساس شواهد علمی به روز. این راهنما توسط متخصصان بهداشت روان، از جمله روانپزشکان، روانشناسان، مراقبان و با کمک مراجعان تولید شده است.

مترجم: محمد جواد خدادادی
منبع: https://www.yourhealthinmind.org

درمان اختلال شخصیت مرزی

چه درمان هایی برای اختلال شخصیت مرزی موثر است؟
• درمان های روانشناختی (گفتگو درمانی) بهترین راه برای درمان BPD است. این درمان‌ها معمولاً شامل صحبت با یک روانشناس بصورت انفرادی یا گاهی شرکت در گروه‌های درمانی خاص است.
• دارو به عنوان درمان اصلی برای BPD توصیه نمی شود. برای کسی که در حال حاضر تحت درمان روانشناختی است، دارو ممکن است برای مدیریت علائم خاص مفید باشد.
• الکتروشوک درمانی (ECT) برای BPD کار نمی کند.

اهداف درمان چیست؟
برای بسیاری از افراد مبتلا به BPD، اهداف مهم عبارتند از:
• غلبه بر مشکلات عاطفی (مانند افسردگی، اضطراب و عصبانیت)
• یافتن هدف بیشتری در زندگی (مثلاً با کمک کردن مثبت به جامعه خود)
• ایجاد روابط بهتر
• یاد بگیرند چگونه خودشان را درک کنند و زندگی کنید
• برای بهبود سلامت جسمانی.

درمان از چه زمانی باید شروع شود؟
• آغاز به موقع درمان برای افراد مبتلا به BPD بسیار مهم است. مهم است که این اختلال در اسرع وقت تشخیص داده شود تا یک متخصص سلامت (به عنوان مثال پزشک عمومی، روانپزشک یا روانشناس شما) بتواند درمان مناسب را ترتیب دهد.
• حتی اگر تشخیص در شما قطعی نباشد، باز هم می توانید درمان را شروع کنید. بسیاری از درمان‌های روان‌شناختی که برای BPD مؤثر هستند، می‌توانند برای سایر شرایط سلامت روان نیز مفید باشند.
• افراد جوان، از جمله نوجوانان، می توانند BPD داشته باشند و به محض تشخیص می توانند درمان را شروع کنند.

درمان روانی:
چندین نوع درمان روانشناختی برای درمان BPD موثر است.
درمان روانشناختی می تواند توسط روانپزشکان و روانشناسان ارائه شود.
درمان های BPD که در برخی از کلینیک ها در دسترس هستند عبارتند از:
• رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT)
• رفتار درمانی شناختی (CBT) به ویژه برای افراد مبتلا به BPD طراحی شده است
• درمان پذیرش مبتنی بر تعهد (ACT)
در دسترس بودن درمان های BPD در مناطق مختلف متفاوت است.


همه درمان ها دارای ویژگی های مشترک هستند:
• آنها برای حل مشکلات معمولی برای افراد مبتلا به BPD و تمرکز بر کمک به تغییر آنها طراحی شده اند.
• آنها ساختار یافته هستند – این بدان معناست که آنها از قبل برنامه ریزی شده اند، به خوبی سازماندهی شده اند و جلسات منظمی دارند (اغلب بر اساس یک پروتکل مصوب که ارائه دهنده درمان شما از آن پیروی می کند).
• ایده های پشت درمان به وضوح بیان شده و برای شما توضیح داده شده است.
• رابطه بین شما و فردی که درمان را ارائه می دهد، بخش مهمی از درمان است.
• شما تشویق می شوید که کنترل زندگی خود را به دست بگیرید و در برنامه ریزی برای درمان خود مشارکت دارید.
• ارائه دهنده درمان به شما کمک می کند تا بفهمید که چگونه چیزهایی که برای شما اتفاق می افتد با احساسات شما مرتبط هستند.
• ارائه دهنده درمان شما فقط گوش نمی دهد، بلکه به ایده های شما پاسخ می دهد و به شما کمک می کند تا مشکلات خود را حل کنید.
• ارائه دهنده درمان شما به احساسات شما توجه می کند و می پذیرد که تجربیات و احساسات شما واقعی هستند.
یک نوع درمان روانشناختی ممکن است برای همه مناسب نباشد. در صورت امکان، باید بین درمان‌های موجود انتخاب کنید.

جوانان و BPD

• به جوانان مبتلا به علائم BPD باید درمان‌های روان‌شناختی داده شود که مخصوصاً برای گروه سنی آنها طراحی شده است. درمان برای جوانان باید برای یک دوره زمانی برنامه ریزی شده باشد – نه اینکه به طور نامحدود ادامه یابد.
• افراد زیر ۲۵ سال ممکن است از درمان در خدمات تخصصی سلامت روان که برای جوانان طراحی شده است بهره مند شوند.
• اگر اختلال روانی دیگری به همراه BPD دارید، هر دو اختلال باید همزمان مدیریت شوند. نمونه هایی از شرایط رایج عبارتند از اختلالات خوردن، مشکلات مواد مخدر و الکل، افسردگی و اضطراب.

آیا به دارو نیاز خواهم داشت؟
دارو به عنوان درمان اصلی برای BPD توصیه نمی شود. دارو می تواند در برخی از علائم BPD پیشرفت های جزئی ایجاد کند، اما خود BPD را بهبود نمی بخشد.
پزشک ممکن است برای مدیریت علائم خاص در کوتاه مدت دارو تجویز کند.
ممکن است در طول یک بحران برای مدت کوتاهی به دارو نیاز داشته باشید. به طور معمول این دارو باید بلافاصله پس از آن قطع شود.

در قسمت بعدی این راهنما به راهکارهای حمایتی موردنیاز در صورت داشتن تشخیص اختلال مرزی خواهیم پرداخت.

با ما همراه باشید……..

آشنایی با اختلال شخصیت مرزی( قسمت ۱)

این راهنما اطلاعات و توصیه هایی را در مورد اختلال شخصیت مرزی بر اساس شواهد علمی به روز ارائه می دهد. این راهنما توسط متخصصان بهداشت روان، از جمله روانپزشکان، روانشناسان، مراقبان و با کمک مراجعان تولید شده است.

مترجم: محمد جواد خدادادی
منبع: https://www.yourhealthinmind.org

درباره این راهنما

این راهنما اطلاعات و توصیه هایی را در مورد اختلال شخصیت مرزی بر اساس شواهد علمی به روز ارائه می دهد. این راهنما توسط متخصصان بهداشت روان، از جمله روانپزشکان، روانشناسان، مصرف کنندگان و مراقبان تولید شده است. این راهنما برای:
• افرادی که اختلال شخصیت مرزی دارند
• افرادی که فکر می کنند ممکن است اختلال شخصیت مرزی داشته باشند
• خانواده و دوستان آنها

ما در ابتدا در این راهنما به یک سری از حقایق کلیدی که به ما در راستای درک بهتر این اختلال کمک می کند اشاره می نماییم. از جمله اینکه:

• اختلال شخصیت مرزی (BPD) یک اختلال روانی است که احساس راحتی در خود را برای فرد درگیر با آن سخت می کند.
• در کنترل احساسات و تکانه ها مشکل ایجاد می کند و باعث ایجاد مشکلاتی در ارتباط با افراد دیگر می شود.
• افراد مبتلا به BPD سطوح بالایی از ناراحتی و عصبانیت را تجربه می کنند.
• افراد مبتلا به BPD می توانند موقعیت های روزمره را بسیار ناراحت کننده بدانند. کارهایی که دیگران انجام می دهند یا می گویند ممکن است بسیار آزاردهنده باشد.
• BPD یک وضعیت مغزی و ذهنی است. این تقصیر شخص نیست و او باعث آن نشده است.
• BPD یک اختلال قابل درمان است و اکثر افراد مبتلا به BPD می توانند بهبود یابند.
• غلبه بر مشکلات عاطفی، یافتن هدف بیشتر در زندگی، و ایجاد روابط بهتر، اهداف اصلی بسیاری از افراد برای درمان آنهاست.
• BPD با درمان های روانشناختی (گفتگو درمانی) درمان می شود. اینها معمولاً شامل صحبت با یک متخصص بهداشت یک نفره یا گاهی شرکت در گروه های درمانی خاص است.
• درمان روانشناختی برای BPD باید به خوبی سازماندهی شده و از قبل برنامه ریزی شده باشد (ساختار یافته)، برای افراد مبتلا به BPD طراحی شده و توسط یک متخصص بهداشتی که به درستی آموزش دیده و تحت نظارت است انجام شود.
• دارو به عنوان درمان اصلی برای BPD توصیه نمی شود، اما ممکن است برای مدیریت علائم خاص آن مفید باشد.

اختلال شخصیت مرزی چیست؟

اختلال شخصیت مرزی (BPD) یک اختلال روانی است که:
• احساس راحتی در خود فرد را سخت می کند
• در کنترل احساسات و تکانه ها مشکل ایجاد می کند
• باعث ایجاد مشکلاتی در ارتباط با افراد دیگر می شود.
افراد مبتلا به BPD سطح بالایی از ناراحتی و عصبانیت دارند. آنها به راحتی می توانند از کارهایی که دیگران انجام می دهند یا می گویند برداشت توهین کنند.
افراد مبتلا به BPD ممکن است با افکار و باورهای دردناک در مورد خود و دیگران دست و پنجه نرم کنند. این می تواند باعث ناراحتی در زندگی کاری، خانوادگی و زندگی اجتماعی آنها شود. برخی از افراد مبتلا به BPD به خود آسیب می رسانند.
برای اکثر افراد مبتلا به BPD، علائم در دوران نوجوانی یا جوانی شروع می شود، سپس در دوران بزرگسالی بهبود می یابد.
BPD یک وضعیت مغز و ذهن است. اگر فردی BPD دارد، تقصیر او نیست و خودش باعث آن نشده است.

چرا به آن “اختلال مرزی” می گویند؟

نام این اختلال به دلایل تاریخی شامل کلمه غیرمعمول “مرزی” است.
در گذشته، اختلال های روانی به عنوان «روان پریشی» یا «نِروِز» طبقه‌بندی می‌شدند. هنگامی که روانپزشکان برای اولین بار در مورد BPD نوشتند، در هیچ یک از این دو دسته قرار نمی گرفت.
آنها به این نتیجه رسیدند که این اختلال در یک خط خیالی بین این دو گروه از اختلال ها قرار دارد.

علائم و نشانه های اختلال شخصیت مرزی

فردی که BPD دارد چندین مورد از این علائم یا ویژگی ها را خواهد داشت:
• مستعد ترس از اینکه دیگران ممکن است آنها را ترک کنند، هست. این می‌تواند باعث شود که آنها تلاش‌های دیوانه‌واری انجام دهند تا از رها شدن توسط افراد دیگر اجتناب کنند – از جمله در موقعیت‌هایی که دیگران احساس ناامیدی نمی‌کنند یا آن را شخصی نمی‌دانند.
• داشتن روابط غیرمعمول شدید و ناپایدار (مثلاً ایده آل کردن شخص دیگری و سپس بیزاری شدید از او).
• بسیار نامطمئن بودن در مورد خود – واقعاً نمی دانند که چه کسی هستند یا در مورد خود چه فکری کنند.
• ریسک کردن یا رفتار تکانشی به روش هایی که می تواند مضر باشد (مانند فکر نکردن قبل از خرج کردن پول، رفتار جنسی پرخطر، مصرف مخاطره آمیز مواد مخدر یا الکل، رانندگی بی احتیاطی یا پرخوری).
• آسیب زدن مکرر به خود، نشان دادن رفتار خودکشی، یا صحبت و فکر کردن در مورد خودکشی.
• تجربه کوتاه مدت اما شدید عاطفی یا زمان های تحریک پذیری یا اضطراب. این معمولاً فقط برای چند ساعت در یک زمان است، اما گاهی اوقات ممکن است بیشتر طول بکشد.
• تجربه احساس مداوم «خالی بودن» در درون.
• تجربه خشم غیرمعمولی شدید و نامتناسب با آنچه که خشم را برانگیخته است، و ناتوانی در کنترل آن (مثلاً بروز عصبانیت یا دعوا کردن).
• هنگامی که تحت استرس قرار می گیرند، به شدت به دیگران مشکوک می شوند یا احساسات غیرعادی جدا شدن از احساسات، بدن یا محیط اطراف خود را تجربه می کنند.

علل اختلال شخصیت مرزی

علل دقیق BPD هنوز شناخته نشده است. احتمالاً توسط ژنها و همچنین تجربیات بعدی ایجاد می شود.
برای فردی که به طور طبیعی بسیار حساس است، مشکلات زندگی در دوران رشد ممکن است به ویژه آسیب رسان باشد. این مشکلات می تواند شامل تجربیات بد یا داشتن یک اختلال روانی دیگر باشد.
نمی توان پیش بینی کرد که چه کسی به BPD مبتلا می شود.

اختلال شخصیت مرزی چگونه تشخیص داده می شود؟

• هیچ آزمایشی برای BPD وجود ندارد. این اختلال تنها پس از صحبت با فرد و آشنایی با او توسط متخصص سلامت روان قابل تشخیص است.
• تشخیص BPD در صورتی انجام می شود که فرد دارای چندین علامت یا ویژگی باشد. ترکیبات زیادی از این ویژگی‌ها وجود دارد، بنابراین افراد مبتلا به BPD می‌توانند بسیار متفاوت از یکدیگر به نظر برسند.
• اگر فردی علائم BPD را داشته باشد، پزشک یا روانشناس او قبل از تشخیص به دقت در مورد زندگی، تجربیات و علائم او سؤال می کند. برای اطمینان از تشخیص ممکن است بیش از یک جلسه طول بکشد، زیرا برخی از علائم BPD مشابه علائم سایر شرایط سلامت روان هستند.
• BPD معمولا در کودکان تشخیص داده نمی شود.

آیا فرد می تواند از اختلال شخصیت مرزی بهبود یابد؟

با درمان، اکثر افراد مبتلا به BPD حداقل برای مدتی از علائم خود بهبود می یابند. اگر فردی بهبود یابد، این احتمال وجود دارد که دوباره علائم را بروز ندهد.
اکثر مردم متوجه می شوند که علائم آنها ظرف چند سال پس از تشخیص بهبود می یابد.
بسیاری از افراد به یک زندگی اجتماعی و زندگی کاری خوب دست می یابند.
برخی از افراد، حتی اگر علائم آنها بهبود یافته باشد، هنوز مشکلاتی در کار و زندگی اجتماعی دارند.

آیا ممکن است اختلال شخصیت مرزی داشته باشم؟ چه می توانم بکنم؟

هرچه زودتر کمک دریافت کنید، شانس بیشتری برای تشخیص صحیح و دریافت درمان موثر و کمک برای مدیریت مشکلات خود خواهید داشت.

افسانه ها در مورد اختلال شخصیت مرزی

مانند سایر اختلالات در رابطه با اختلال مرزی هم یک سری افسانه با واقعیت درهم آمیخته است. از جمله:

افسانه: چیزی به نام BPD وجود ندارد.
واقعیت: BPD الگویی از رفتار و علائم است که توسط متخصصان بهداشتی آموزش دیده و با تجربه قابل تشخیص است.
افسانه: افراد با تشخیص BPD همه دارای اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) هستند.
واقعیت: BPD و PTSD شرایط جداگانه ای هستند. آنها به روش های مختلف تشخیص داده می شوند و درمان های متفاوتی دارند. برخی از افراد مبتلا به BPD ممکن است PTSD نیز داشته باشند، اما بسیاری از آنها اینگونه نیستند.
افسانه: به فرد مبتلا به BPD نباید تشخیص خود را اعلام کرد.
واقعیت: تشخیص صحیح به افراد کمک می کند تا درمان مناسب را پیدا کنند. دانستن اینکه آنها BPD دارند همچنین می تواند به کسی کمک کند تا تجربیات خود را درک کنند. اکثر افراد مبتلا به BPD با یاد گرفتن اینکه دارای یک وضعیت سلامت روانی شناخته شده هستند، راحت تر می شوند.
در گذشته، برخی از پزشکان بر این باور بودند که گفتن اختلال BPD به کسی مفید نیست و تشخیص را مخفی نگه می داشتند. آن‌ها معمولاً این کار را انجام می‌دادند زیرا فکر می‌کردند این کار از بیمارانشان در برابر نگرش‌های منفی در جامعه و سیستم سلامت روان محافظت می‌کند. امروزه، کارشناسان BPD معتقدند که نگفتن تشخیص اختلال به فرد مبتلا به BPD نوعی تبعیض است. ما اکنون از سیستم مراقبت بهداشتی خود انتظار اطلاعات صادقانه و دقیق داریم.
افسانه: BPD همیشه به دلیل کودک آزاری است.
واقعیت: افراد حتی اگر کودک آزاری یا آسیب های دیگر دوران کودکی را تجربه نکرده باشند، می توانند به BPD مبتلا شوند. متخصصان بهداشت نباید تصور کنند که همه افراد مبتلا به BPD چنین ضربه ای را تجربه کرده اند.
بسیاری از افراد مبتلا به BPD مشکلاتی را در تربیت خود گزارش می‌کنند، که ممکن است شامل احساس مهم نبودن برای دیگران، بی‌توجهی، آزار فیزیکی یا سوء استفاده جنسی باشد. بسیاری از افرادی که در دوران کودکی تجربیات بدی دارند به BPD مبتلا نمی شوند.
در گذشته، محققان و پزشکان بر تروما به عنوان علت BPD تمرکز می کردند، اما آخرین تحقیقات نشان می دهد که BPD دلایل متعددی دارد و همیشه شامل تروما نمی شود. به عنوان مثال، عوامل ژنتیکی ممکن است فرد را از نظر عاطفی بسیار حساس کند.
افسانه: BPD قابل درمان نیست.
واقعیت: BPD را می توان به طور موثر با درمان های روانشناختی، از جمله برخی درمان هایی که به ویژه برای BPD ایجاد شده اند، درمان کرد.
افسانه: تنها درمان موثر برای BPD، درمان روانشناختی بسیار طولانی مدت (روان درمانی) است.
واقعیت: تحقیقات به‌روز نشان می‌دهد که درمان‌های منظم و کوتاه‌تر می‌تواند برای بسیاری از افراد مؤثر باشد.

در قسمت بعدی به راهکارهای درمان در صورت داشتن تشخیص اختلال مرزی خواهیم پرداخت.

با ما همراه باشید……..

عامل محافظت کننده در اختلال شخصیت مرزی: شفقت ورزی به خود

امروزه مطالعات گوناگونی در خصوص عوامل خطر مرتبط با ایجاد و حفظ اختلال شخصیت مرزی (BPD) صورت گرفته است،‌ اما در خصوص عوامل بالقوه محافظت کننده در BPD اطلاعات کمتری وجود دارد. بر همین اساس، ساوتوارد و همکاران (۲۰۲۳) مطالعه‌ای را انجام داد که در آن ۲۷۲ نفر با تشخیص اختلال شخصیت مرزی (BPD) شرکت کردند.

منبع: ساوتوارد و همکاران (۲۰۲۳)

خلاصه و ترجمه: دکتر پیمان دوستی

ساوتوارد و همکاران (۲۰۲۳) قصد داشتند تا یک ارتباط مقطعی و طولی را بین ویژگی های اختلال شخصیت مرزی (BPD) و سه عامل شخصیتی احتمالا محافظت کننده یعنی: ۱) وظیفه شناسی، ۲) شفقت به خود و ۳) تحمل پریشانی، را بررسی کنند.

یافته‌های آنها نشان داد، درحالی که وظیفه شناسی پایین ممکن است به شدت با اختلال شخصیت مرزی (BPD) مرتبط باشد، اما از سه عامل بررسی شده، فقط شفقت به خود است که می‌تواند به عنوان یک عامل محافظتی فرا تشخیصی در نظر گرفته شود.

یافته‌های این مطالعه با هر سه عامل مورد بررسی نشان داد، تنها شفقت به خود توانست کاهش در برخی ویژگی‌های اختلال شخصیت مرزی (BPD) را طی یک ماه پیش‌بینی کند.

ذهنیت های طرحواره ای: چگونه آنها را تشخیص دهیم؟

تکنیک های متمرکز بر ذهنیت های طرحواره ای، می توانند بخش مکملی از درمان در نظر گرفته شوند. همچنین ممکن است برای افرادی که سخت دچار خودانتقادگری و خودتنبیه گری هستند، استفاده از تکنیک های متمرکز بر ذهنیت های طرحواره ای، کارآمدی بیشتری داشته باشند. این تکنیک ها برای افرادی که دارای تعارض های درونی هستند نیز، مناسب است.

منابع: یانگ و همکاران (۲۰۰۳)، جاکوب (۲۰۱۵)، هیث و استارتاپ (۲۰۲۰)، ریسو و همکاران (۲۰۰۶)

گردآوری: دکتر پیمان دوستی

طرحواره ها:

طرحواره ها به‌عنوان مضامین پایدار و زیربنایی شخصیت فرد در نظر گرفته می‌شوند که ممکن است در یک لحظه معین فعال و در یک لحظه دیگر غیرفعال باشند.

ذهنیت‌ها:

ذهنیت ها ویژگی‌های نوسانی است که لحظه به لحظه در فرد فعال می‌شوند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳).

بر اساس آنچه یانگ و همکاران (۲۰۰۳) مطرح می‌کنند، ذهنیت‌های طرحواره‌ای ممکن است به صورت موضوعی در چهار دسته بندی سازماندهی شوند:

۱) ذهنیت‌های کودکانه ناکارآمد که تجربه‌ی دوباره‌ی نیازهای برآورده نشده‌ی دوران کودکی هستند.

۲) ذهنیت‌های والدین ناکارآمد که به صورت منتقد درونی، پر توقع و القا کننده احساس گناه هستند و منعکس کننده باورهای اصلی منفی هستند.

۳) ذهنیت‌های مقابله‌ای ناسازگار که شامل اقدام‌هایی است که در تلاش می‌باشد تا احساس هیجان‌هایِ ذهنیت‌های کودکانه تجربه نشوند و به نوعی دیگر ذهنیت‌ها را مدیریت می‌کنند. راهبردهای مقابله‌ای ممکن است در دوره‌ای از زندگی ما برای ما سازگارانه و مفید نیز بوده باشند (برای مثال وقتی کودک هستیم) اما استفاده از آنها به صورت یک راهبرد همیشگی، دردسرهایی برای ما ایجاد می‌کند.

۴) ذهنیت‌های سالم که روابط سالم ایجاد می‌کنند، مسئولیت می‌پذیرند، احساس دوست داشته شدن، ایمن بودن، و بازیگوش بودن را به عهده می‌گیرد، و در فعالیت های لذت بخش مشارکت می‌کند.

در واقع، مجدد یاد آور می‌شویم که بر اساس آنچه ریسو و همکاران (۲۰۰۶) عنوان می‌کنند، طرح‌واره‌ها به‌عنوان ویژگی‌های زیربنایی شخصیت در نظر گرفته می‌شوند، در حالی که ذهنیت‌ها شامل ویژگی‌های نوسانی و آشکار شخصیت هستند که از لحظه‌ای به لحظه‌ای دیگر می‌توانند متفاوت باشند.

ذهنیت‌های کودکانه ناکارآمد

ذهنیت کودک آسیب دیده

ذهنیت کودک آسیب دیده، با تجربه کردن اضطراب یا ملال انگیزی، مخصوصا ترس و درماندگی، احساس رها شدن، دوست داشته نشدن، بی توجهی، نقص داشتن، ناامنی، شکست خوردن و … در زمان فعال شدن طرحواره ها توصیف می‌شود. در واقع بیشتر احساس های ناخوشایند ما، مربوط به فعال شدن ذهنیت کودک آسیب دیده است.

ذهنیت کودک آسیب دیده، همان کودکی را در ما فعال می‌کند که نیازهایش به اندازه‌ی کافی خوب ارضا نشده است.

ذهنیت کودک آسیب دیده مرتبط با طرحواره‌های رهاشدگی، بی اعتمادی/ بدرفتاری، محرومیت عاطفی (هیجانی)، نقص/ شرم، انزوای اجتماعی، وابستگی/ بی کفایتی، آسیب پذیری به ضرر یا بیماری، گرفتار/ خویشتن تحول نیافته، منفی گرایی/ بدبینی و به طور کلی طرحواره‌های مرکزی می‌باشد.

ذهنیت کودک عصبانی

زمانی که ذهنیت کودک عصبانی برای فرد فعال می‌شود، فرد ممکن است به بروز خشم در واکنش به نیازهای ارضا نشده‌ی کودک آسیب دیده یا رفتار ناعادلانه‌ی مرتبط با طرحواره‌های کودک آسیب دیده بپردازد.

ذهنیت کودک تکانه‌ای/ بی انضباط

زمانی که ذهنیت کودک تکانه‌ای/ بی انضباط برای فرد فعال می‌شود، ممکن است فرد به اعمال تکانه‌ای روی بیاورد که طبق تمایلات فوری فرد است و حتی اگر پیامدهای دردناکی وجود داشته باشد، فرد آنها را نادیده می‌گیرد. در چنین شرایطی ممکن است فرد بدون توجه به محدودیت‌ها، نیازها و احساس‌های دیگران، برخی اعمال را انجام دهد. برخی از رفتارهای کودک تکانه‌ای ممکن است شامل پول خرج کردن افراطی، رانندگی پر خطر، مصرف زیاد الکل یا استفاده از مواد مخدر، روابط جنسی پر خطر یا خارج از چهارچوب، پیام دادن‌ها یا زنگ زدن های افراطی به یک فرد بدون هیچ گونه محدودیت گزینی و بدون در نظر گرفتن پیامدهای ناگوار یا بدون توجه به نیازها و احساس های طرف مقابل، و مواردی از این دست باشد.

ذهنیت کودک تکانه‌ای/ بی انضباط، ممکن است ما را به سمت هر شکلی از رفتار سوق دهد، که در لحظه نیاز ما را به شکل فوری ارضا می‌کند، اما پیامدهای آن را نادیده می‌گیریم یا تفکر زیادی پشت رفتارهایمان وجود ندارد.

ذهنیت‌های مقابله‌ای ناکارآمد

ذهنیت‌های مقابله‌ای ناکارآمد، دیگر ذهنیت‌ها را مدیریت می‌کنند و شامل اقدام‌هایی هستند که ممکن است به هنگام فعال شدن ذهنیت کودک آسیب پذیر، فرد انجام دهد. سبک های مقابله ای ناسازگار بیانگر تلاش کودک برای کنار آمدن با نیازهای هیجانی به اندازه کافی خوب ارضا نشده در یک محیط آسیب زاست.

ذهنیت مقابله‌ای تسلیم

زمانی که ذهنیت مقابله‌ای تسلیم برای فرد فعال شود، فرد به درست بودن طرحواره تن می‌دهد. در این شرایط، با اینکه فرد درد طرحواره را احساس می‌کند، بازهم به گونه‌ای عمل می‌کند که صحت طرحواره تایید شود.

برای مثال، اگر طرحواره‌ای که برای ذهنیت کودک آسیب دیده فعال شده است، رها شدگی باشد، ممکن است فرد مجموعه رفتارهایی انجام دهد که این رها شدگی به گونه‌ای تایید شود. ممکن است فرد افرادی را برای ارتباط نزدیک انتخاب کند که در دسترس نیستند، رفتارشان قابل پیش بینی نیست، متعهد نیستند، نمی‌توانند روابط پایدار برقرار کنند، یا هر نشانه‌ای را به عنوان یک نشانه بزرگ از رها شدن یا طرد شدن تعبیر کند و با رفتارش به روابط خود آسیب بزند و … . به عبارتی، فرد تسلیم رها شدن می‌شود و به درستی آن تن می‌دهد و به شکل ناخودآگاه گونه‌ای عمل می‌کند که صحت آن تایید شود.

همچنین در خصوص دیگر طرحوراه ها، ممکن است فرد مجموعه رفتارهایی از خود نشان دهد که منجر به تجربه احساس تحقیر، انتقاد، شکست، بی توجهی و … شود.

در مواقعی، زمانی که ذهنیت مقابله‌ای تسلیم برای فرد فعال می‌شود، ممکن است منفعل یا وابسته به نظر برسد.

ذهنیت مقابله‌ای محافظ بی تفاوت (ذهنیت اجتنابی)

زمانی که این ذهنیت برای ما فعال می‌شود، فرد می‌کوشد تا به هر نحو ممکن از تجربه احساس های ناخوشایند طرحواره‌های کودک آسیب دیده اجتناب کند.

ممکن است حین فعال بودن این ذهنیت، فرد به طور افراطی الکل بنوشند، دارو مصرف کنند، فیلم ببیند، از موبایل استفاده کند، حواس خود را پرت کند، روابط جنسی بی بند و بارانه داشته باشند، پرخوری کنند، هیجان طلب باشند، یا معتاد به کار شوند و در رابطه با دیگران طبیعی به نظر برسند. همچنین این افراد ممکن است از موقعیت های فعال کننده طرحواره مانند چالش های شغلی، تحصیلی، روابط و … اجتناب کنند.

توجه داشته باشید که ذهنیت‌های مقابله‌ای، می‌توانند سایر ذهنیت‌ها را مدیریت ‌کنند. برای مثال، ذهنیت محافظ بی تفاوت ممکن است ما را به سمتی سوق دهد که به شکل تکانه‌ای (فعال شدن کودک تکانه‌ای) رفتارهایی در جهت اجتناب از تجربه‌ی احساس‌های کودک آسیب دیده انجام دهیم.

همچنین ذهنیت محافظ بی تفاوت ممکن است رفتارهای ما را به سمتی سوق دهد که ما به هر قیمتی شده از این تجارب اجتناب کنیم. برای مثال ممکن است ما معتاد به کار شویم، اما این اعتیاد به کار به دلیل تلاش ما برای اجتناب از درد طرحواره‌های کودک آسیب دیده است نه مبارزه با احساس شکست (بر خلاف ذهنیت جبران کننده افراطی که ممکن است ما برای مبارزه با احساس شکست معتاد به کار شویم).

البته این احتمال وجود دارد که در مواقعی چندین ذهنیت با یکدیگر فعال شوند.

ذهنیت مقابله‌ای جبران کننده‌ی افراطی

زمانی که ذهنیت مقابله‌ای جبران کننده‌ی افراطی برای فرد فعال می‌شود، فرد در تلاش است تا با طرحواره‌های کودک آسیب دیده بجنگد و به گونه‌ای برعکس این طرحواره‌ها رفتار کند.

ممکن است حین فعال بودن این ذهنیت، فرد پر توقع (برعکس تجربه‌ی محرومیط عاطفی)، تلاش برای بی نقص بودن یا انتقاد گر شدن (مبارزه با نقص/ شرم)، کنترل گر (تلاش برای مبارزه با طرد شدن)، زیادی خوش بین افراطی (تلاش برای جنگ با منفی گرایی)، زیادی پر تلاش (تلاش برای مبارزه با شکست) و … به نظر برسد.

جبران افراطی فقط تا زمانی می تواند به عنوان یک شیوه سالم در نظر گرفته شود که: ۱) با موقعیت تناسب داشته باشد، ۲) به احساسات دیگران خدشه ای وارد نکند، و ۳) پیامد منطقی داشته باشد.

جبران افراطی ممکن است اغراق آمیز شود: برای مثال فرد دارای طرحواره اطاعت با سبک مقابله ای جبران افراطی می تواند: به فرد کنترل کننده و سلطه گری تبدیل شود که باعث انزجار دیگران شود. یا فرد دارای طرحواره محرومیت هیجانی با جبران افراطی ممکن است: به فردی متوقع تبدیل شود که احساس می کند همیشه حق با اوست.

در هر موقعیت، ممکن است ذهنیت مقابله‌ای متفاوتی فعال شود

پاسخ های مقابله ای، راهبردها یا رفتارهای خاصی هستند که از طریق سه سبک مقابله ای (تسلیم/ اجتناب/ جبران افراطی) ظاهر می شوند. پاسخ های مقابله ای شامل پاسخ هایی هستند که در خزانه رفتاری فرد در برابر تهدید وجود دارند.

طرحواره ها در طول زمان ثابت هستند، اما سبک های مقابله ای، از آنجا که ذهنیت هستند، مانند دیگر ذهنیت‌ها می‌توانند در زمان و مکان تغییر کنند.

برای مثال، فردی ممکن است طرحواره نقص داشته باشد و در یک موقعیت به دنبال دوست و همسر عیب جو باشد (تسلیم)، در یک موقعیت از نزدیک شدن به دیگران اجتناب کند (اجتناب)، در یک موقعیت نگرشی انتقادی و برتری طلبانه نسبت به دیگران داشته باشد (جبران افراطی).

ذهنیت‌های والدین ناکارآمد

ذهنیت های والدین ناکارآمد، درونی شده ی جنبه های ناکارآمد فرزندپروری والدین ما هستند. در مواقعی خاص ممکن است فرد به طور موقت نقش والدین خود را برای خودش بازی کند و به همان شیوه با خودش رفتار کند. برخی مراجعین گزارش می کنند که صدای والدین ناکارآمد درونی خود را، با همان لحن و صدای والدین واقعی خود می شنوند.

ذهنیت والد القا گر احساس گناه

این ذهنیت به خصوص در افرادی بیشتر فعال می‌شود که در دوران کودکی، والدین باری بیش از آنچه در توان کودک بوده است به او تحمیل کرده اند و اکنون او احساس مسئولیت های افراطی ای در قبال دیگران دارد. او احساس می کند پیوسته باید مراقبت هایی در قبال دیگران داشته باشد (حتی به قیمت نادیده گرفته شدن نیازهای خود) و اگر چنین کاری انجام ندهد، احساس گناه می کند.

ممکن است والدین چنین فردی، در کودکی بابت رعایت کردن برخی چیزها به او احساس گناه داده باشند، یا باری مبنی بر اینکه اگر فلان جا بروی من تنها می مانم به دوش کودک گذاشته باشند و کودک در قبال والدین خود یا دیگران احساس گناه کند.

در برخی موارد، والدین چنین افرادی به شیوه‌ای به آنها احساس گناه داده‌اند که ما به خاطر تو در این زندگی مانده‌ایم (از مادر یا پدرت جدا نشده‌ایم) و کودک در قبال آنها احساس مسولیت افراطی کند و این نوع از رفتار، در بزرگسالی هم در خزانه رفتاری فرد باقی مانده باشد.

برخی دیگر از والدین با درد دل کردن با کودک خود و بیان مشکلات به کودک، یا بدگویی از پدر یا مادر، چنین ذهنیتی را در کودک پرورش می‌دهند.

ذهنیت والد پر توقع

ذهنیت والد پرتوقع، کودک آسیب دیده را برای دستیابی به انتظارات غیر واقع بینانه والدین، تحت فشار قرار می دهد. چنین افرادی احساس می کنند کمال گرایی، کاری پسندیده و خوب است و اشتباه کردن بسیار ناپسند است. . والد پرتوقع لزوما تنبیه گر نیست، اگرچه انتظارات زیادی دارد. در بسیاری از افراد این ذهنیت به طور همزمان با ذهنیت والد تنبیه گر شکل می گیرد، به این شکل که معیارهای غیر واقع بینانه در نظر می گیرند و در صورت نرسیدن خودشان را تنبیه می کنند.

ذهنیت والد تنبیه گر

ذهنیت والد تنبیه گر، کودک آسیب دیده را به خاطر بیان نیازها یا اشتباهات، با عصبانیت شدید تنبیه می کند، مورد انتقاد قرار می دهد، یا او را سخت کنترل می کند. شایع ترین طرحواره های مرتبط با این ذهنیت تنبیه و نقص/ شرم می باشند.

ذهنیت‌های سالم

ذهنیت های سالم، همان ذهنیت‌هایی هستند که مرتبط با هیچ طرحواره ناسازگاری نیستند. آنها روابط سالم ایجاد می‌کنند، مسئولیت می‌پذیرند، احساس دوست داشته شدن، ایمن بودن، و بازیگوش بودن را به عهده می‌گیرد، و در فعالیت های لذت بخش مشارکت می‌کند.

ذهنیت کودک شاد

وقتی که ذهنیت کودک شاد فعال می شود، فرد احساس رضایت خاطر و تعلق می کند. این ذهنیت با هیچ کدام از طرحواره های ناسازگار اولیه ارتباط ندارد، زیرا نیازهای اصلی کودک به قدر کافی ارضا شده اند و این ذهنیت نشانه عدم فعال سازی طرحواره های ناسازگار اولیه است.

ذهنیت بزرگسال سالم

ذهنیت بزرگسال سالم، همان ذهنیتی است که ما قصد داریم تا آن را پرورش دهیم. این ذهنیت سالم است و بخشی از خویشتن دوران بزرگسالی محسوب می شود که در مقایسه با سایر ذهنیت ها، نقش عملکرد اجرایی را به عهده دارد. ذهنیت بزرگسال سالم کمک می کند تا نیازهای هیجانی اساسی کودک برآورده شوند.

به نقل از هیث و استارتاپ (۲۰۲۰) ذهنیت بزرگسال سالم، شبیه همان چیزی است که گیلبرت (۲۰۱۰) به آن خودِ شفقت ورز نیز می‌گوید.

ذهنیت سالم وظایفی به عهده دارد:

۱) از کودک آسیب دیده حمایت کند و محافظت کند و آن را تایید کند.

۲) محدودیت گزینی برای کودک عصبانی و تکانشی/ بی انضباط، طبق اصول احترام متقابل و انضباط شخصی

۳) اجازه ندادن به ذهنیت‌های مقابله‌ای برای کنترل رفتارهای ما

۴) تن ندادن به ذهنیت‌های والدین ناکارآمد

درمان ادغام شده‌ی پذیرش و تعهد/ ACT و طرحواره درمانی/ ST

در یک نگاه ابتدایی، ممکن است به نظر برسد که طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، پارادایم‌های متفاوتی را به کار می‌گیرند.

طرحواره درمانی، وزن قابل توجهی به تجربیات اولیه زندگی اجتماعی می‌دهد و بیان می‌دارد آنها منجر به ایجاد خاطرات عمدتاً ضمنی می‌شوند.

این خاطرات در زمینه‌های خاص دوباره فعال می‌شوند و اغلب از طریق استراتژی‌های ناکارآمد (سبک‌های مقابله‌ای)، مدیریت می‌شوند.

طرحواره درمانگر به دنبال اصلاح این خاطرات طبقه بندی شده به عنوان الگوهای زندگی است (هیث و استارتاپ، ۲۰۲۰).

درمان پذیرش و تعهد/ اکت، به دنبال تغییر واکنش‌های ما نسبت به تجارب روان‌شناختی‌مان، ایجاد انعطاف‌پذیری بیشتر با در نظر گرفتن آنچه در لحظه کنونی رخ می‌دهد، و متعهدانه دنبال کردن ارزش‌ها، است (هیز، ۲۰۱۹).

در یک نگاه عمیق‌تر، علیرغم پارادایم‌های متفاوت درمان پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی، امکان ترکیب این رویکردها وجود دارد.

طرحواره‌های ناسازگار در موقعیت‌های فعال ساز، از طریق تجارب، افکار و عواطف، به عنوان یک الگو آشکار می‌شوند.

تغییر رابطه بین فرد و این تجربیات خصوصی، از طریق استفاده از مایندفولنس و تکنیک‌های برگرفته از درمان پذیرش و تعهد/ اکت امکان پذیر است (کوزینو و تان- لان، ۲۰۱۳).

در این ویدیو، دکتر پیمان دوستی توضیحات کوتاهی در خصوص درمان ادغام شده‌ی پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی می‌دهد.

مشکلات استراتژی‌های حفاظتی و ایمنی

همانطور که زندگی را پشت سر می‌گذاریم، انواعی از شیوه‌های پاسخ دادن به تهدیدهایی که مرتبط با تجربه‌های اولیه ما هستند و شیوه‌ای که یاد می‌گیریم از خودمان محافظت کنیم را توسعه می‌دهیم. برای مثال، ممکن است کودکانی که والدین پرخاشگر، رقابت جو یا کنترل‌گر دارند، بسیار مطیع شوند.

نویسنده: دکتر پل گیلبرت

مترجم: دکتر پیمان دوستی

در برخی شرایط، ممکن است افرادی که در کودکی والدین پرخاشگر، رقابت جو یا کنترل‌گر داشته‌اند، عقب بایسند، زیرا بدن آنها به یاد می‌آورد چطور در گذشته (زمانی که کودک بوده‌اند) اگر می‌خواستند برای مبارزه تلاش کنند، توسط والدین‌شان نکوهش می‌شدند. یا ممکن است احساس نارضایتی‌شان را نشخوار کنند. حتی ممکن است آنها خودشان پرخاشگر شوند. ما آنها را رفتارها و راهکارهای محافظتی یا ایمنی می‌نامیم.

رفتارها و راهکارهای محافظتی بسیار قابل درک هستند و اغلب به سرعت فعال می‌شوند. آنها روشی هستند که بدن یاد گرفته است تا از خود محافظت کند. این دقیقا تقصیر ما نیست، زیرا معمولا آنها بدون اینکه فکر زیادی از طرف ما صورت بگیرد در ما ایجاد می‌شوند.

با این حال، رفتارها و راهکارهای محافظتی یک نقطه ضعف بزرگ دارند- آنها می‌توانند پیامدهای غیرقابل پیش بینی و ناخواسته‌ای داشته باشند. به عنوان مثال، آنها ممکن است ما را از یادگیری روش‌های جدید کنار آمدن با شرایط دشوار باز دارند. این امر به این دلیل است که یادگیری ایمن گرایش دارد در موقعیت‌های مختلف از همان استراتژی‌های قبلی استفاده کند.

به عنوان یک نتیجه گیری، ما به دلایلی مثل گرایش به تسلیم (مطیع بودن)، خود-سرزنشی[۱]، یا پرخاشگری، خودمان را از احتمال دستیابی به منابعی برای چیزهای خوب دور می‌کنیم. دوباره می‌گویم، این تقصیر ما نیست. بیایید نگاهی به این موضوع بیاندازیم که برخی استراتژی‌ها و رفتارهای دفاعی و محافظتی ما چطور توسعه پیدا کرده‌اند، اما این موارد اغلب باعث ایجاد مشکلاتی هم می‌شوند.

مثال‌هایی از استراتژی‌ها و رفتارهای ایمنی و دفاعی و برخی پیامدهای ناخواسته

تجربه‌های پیش زمینهترس‌های کلیدیاستراتژی‌های ایمنی/ دفاعیپیامدهای ناخواسته و غیر مفید
مورد کیم: مادر انتقادگر بود و پدر در دسترس نبود.توسط دیگران مورد انتقاد قرار بگیرد، و احساس بی کفایتی کند. ترس از اینکه دیگران به من نزدیک شوند و مرا دوست نداشته باشند.تلاش برای خوشحال کردن مردم و انجام دادن کارهایی که آنها می‌خواهند. پنهان کردن احساس‌هایی که مردم را ناراحت می‌کند.فاصله گرفتن از دیگران، به اشتراک نگذاشتن افکار و احساس‌ها و در نتیجه نفهمیدن این موضوع که دیگران هم به همان شیوه‌ای که من احساس می‌کنم، احساس می‌کنند. تنها ماندن و قادر نبودن به یادگیری از دیگران. تبدیل شدن به یک فرد خود انتقادگر که به راحتی ناراحت می‌شود.
مورد جان: والدین یکدیگر را دوست داشتند، اما بسیار پر مشغله بودند و به ندرت برای من وقت داشتند. هیچ کس درباره هیجان‌ها با من صحبت نکرد، هیچ کس علاقه‌ای به من نشان نداد (به عنوان مثال برای بازی در مدرسه).مردم چیزهایی که نیاز دارند یا می‌خواهند را انجام می‌دهند، نه اینکه کنار من باشند. به اندازه کافی مهم نیستم. احساس تنهایی می‌کنم.سعی می‌کنم خودم را مهم جلوه دهم. تمایل به بیش از حد کار کردن و متعهد کردن خود- درست مانند والدینم. ایجاد این خواسته‌ها به من نشان می‌دهد که من خواستنی، مورد نیاز و ارزشمند هستم. به حداقل رساندن نیازها به این دلیل که آنها برآورده نمی‌شوند. مشغول بودن باعث می‌شود چیزهای بد را احساس نکنم؛ لزومی به فکر کردن درباره آنها نیست.رشد نکردن نیازهای هیجانی. خسته، تحریک پذیر و تجربه کردن احساس بد. کار نکردن روی روابط صمیمی که باعث می‌شود احساس تنهایی بهبود پیدا نکند. غالباً نمی‌دانم چه چیزی باعث می‌شود من راضی باشم و در آرامش زندگی کنم، زیرا تنها چیزی که می‌دانم کار است.
مورد سارا: غالبا احساس می‌کنم من با دیگران متفاوت هستم، مثل اینکه متعلق به آنجا نیستم. تجربه مورد قلدری واقع شدن در مدرسه داشتم و والدینم واقعا کنترل‌گر بوده‌اند.تحت کنترل دیگران قرار گرفتن. آسیب پذیر شدن در برابر انتقاد دیگران.پیدا کردن چیزهایی که در کنترل من هستند (مانند خوردن). هرچه بیشتر این موضوع را کنترل کنم و به خوردن بپردازم، احساس کنترل بیشتری می‌کنم. ثابت کردن اینکه من یک اراده قوی دارم. پرت کردن حواس از مشکلات هیجانی واقعی؛ احساس کنترل کردن اوضاع فوق العاده است، اما توهم می‌باشد. خیلی زود متوجه می‌شوم نمی‌توانم کنترل کنم، زیرا یاد نگرفته‌ام با هیجان‌هایم راحت باشم یا به طور موثری رفتار کنم. نمی‌توانم روی احساس‌های خودم مانند دوست داشتن یا نداشتن کار کنم و آنها را توسعه دهم، زیرا در زندگی من، تمرکز زیادی بر روی غذا هست.

پس چه می‌توانیم بکنیم؟ می‌توانیم یاد بگیریم یک گام از واکنش‌های اولیه خود عقب بایستیم و به شیوه‌های متفاوتی درباره آنها فکر کنیم. ما می‌توانیم عادت توقف کردن قبل از واکنش‌های اولیه را فرا بگیریم. یادگیری صبر و توجه واقعی کردن به آنچه در فکر و ذهن‌مان می‌گذرد، اولین قدم برای داشتن کنترل بیشتر است. گام بعدی یادگیری این موضوع است که چطور با احساس‌هایمان شفقت داشته باشیم، به جای اینکه با آنها بجنگیم یا تلاش کنیم از آنها اجتناب کنیم.


[۱]. self-blaming