.

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و مفهوم «زندگی ارزش‌محور»

بسیاری از مراجعان در جلسات روان‌درمانی بیان می‌کنند که احساس پوچی یا بی‌معنایی دارند. این احساس اغلب زمانی پدید می‌آید که فرد از ارزش‌های عمیق خود فاصله گرفته است. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy; ACT)  بر این باور است که درد و تجربه‌های دردناک، بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی است، اما انسان می‌تواند در میان درد نیز، به سوی یک زندگی ارزش‌محور گام بردارد. در ACT، زندگی ارزش‌محور نه تنها هدف درمان بلکه معیار بهبودی است.

گرد آوری و تدوین: دکتر پیمان دوستی


درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT) با هدف افزایش «انعطاف‌پذیری روان‌شناختی» طراحی شده است. این مفهوم به معنی توانایی حضور در لحظه حال داشتن، پذیرش تجربه‌های درونی، و حرکت در راستای ارزش‌های انتخاب‌شده می‌باشد. بنابراین یکی از ستون‌های اصلی این رویکرد، کار با ارزش‌ها یا معناهای زندگی است.

ارزش‌ها در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT) به‌عنوان «جهت‌های انتخاب‌شده زندگی» تعریف می‌شوند، پس آنها اهدافی با نقطه قابل‌دستیابی نیستند. به بیان دیگر، ارزش‌ها مانند قطب‌نما جهت و سبک زندگی را نشان می دهند، اینکه ما پیوسته در ابعاد مختلف زندگی می خواهیم چگونه رفتار کنیم. بنابراین، ارزش ها نشان می‌دهند که می‌خواهیم چگونه زندگی کنیم، نه اینکه دقیقاً به کجا برسیم. برای مثال، «مهربانی»، «یادگیری»، یا «حمایت‌گری» ارزش‌اند، در حالی که «گرفتن مدرک دکتری» یا «افزایش درآمد» هدف‌اند. ارزش‌ها پایدار و هدایت‌گر رفتارهای روزمره هستند.

پژوهش‌های متعدد مانند پژوهش ویلسون و مورل (۲۰۰۴) نشان داده‌اند که افراد دارای وضوح ارزشی بالا، رضایت از زندگی، تاب‌آوری و سلامت روانی بیشتری تجربه می‌کنند، در مقابل، سردرگمی در ارزش ها با احساس پوچی، اضطراب و افسردگی رابطه دارد.

در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT)، درمانگر به مراجع کمک می‌کند تا از طریق گفت‌وگو، تمرین‌ها و استعاره‌ها ارزش‌های خود را شناسایی کند. سپس گام بعدی، تعهد رفتاری (Committed Action) است؛ یعنی ارزش‌ها به رفتارهای عملی و قابل‌اجرا تبدیل شوند. در این شرایط، فرد یاد می‌گیرد که حتی در حضور اضطراب، خشم یا ناامیدی، گامی هرچند کوچک در مسیر ارزش‌ها بردارد. مثلاً فردی با ارزش «ارتباط» ممکن است علی‌رغم اضطراب، به دوستی قدیمی پیام دهد. این گام‌های کوچک، احساس معنا و خودکارآمدی را بازمی‌گردانند.

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT) ارزش‌ها را نه ابزاری برای شادی لحظه‌ای، بلکه راهی برای زیستن اصیل می‌داند. درواقع، فرد می‌آموزد حتی وقتی شرایط بیرونی تغییر نمی‌کند، با همسویی درونی با ارزش‌هایش احساس رشد و معنا را تجربه کند.

به زبانی ساده، زندگی ارزش‌محور در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT) به معنای حذف درد نیست، بلکه به معنای حرکت در مسیر معناست؛ مسیری که در آن فرد یاد می‌گیرد با پذیرش درد، زندگی‌ای پر از هدف، ارتباط و رشد خلق کند. ارزش‌ها به انسان کمک می‌کنند در میان آشفتگی‌های زندگی، جهت خود را گم نکند و این، جوهره انعطاف‌پذیری روان‌شناختی است.

چطور مرزگذاری کنیم بدون اینکه کودک احساس طرد شدن کند؟

مرزگذاری در تربیت کودک، یعنی تعیین قوانین، محدودیت‌ها و انتظارات روشن برای رفتار کودک. این کار به او کمک می‌کند احساس امنیت و ثبات کند، مهارت‌های خودکنترلی را بیاموزد و با جهان اطرافش بهتر تعامل داشته باشد. با این حال، اگر مرزها با خشونت یا بی‌توجهی تعیین شوند، کودک ممکن است احساس طرد شدن یا عدم ارزشمندی کند.

در این مقاله، روش‌هایی علمی و کاربردی برای مرزگذاری موثر و محبت‌آمیز ارائه می‌شود.

تدوین و گردآوری : دنیا نهضت – روانشناس کودک و نوجوان

چرا مرزگذاری مهم است؟

مرزها به کودک کمک می‌کنند:

  • امنیت و پیش‌بینی‌پذیری داشته باشد.
  • رفتارهای مناسب را یاد بگیرد و از رفتارهای خطرناک اجتناب کند.
  • مهارت‌های اجتماعی و خودکنترلی را تقویت کند.
  • اعتمادبه‌نفس و احساس ارزشمندی سالم داشته باشد.

مرزگذاری بدون محبت، باعث مقاومت، اضطراب یا پرخاشگری می‌شود. بنابراین مهم است که مرزها با همدلی و احترام همراه باشند.


اصول مرزگذاری موثر

۱. مرزها را واضح و قابل فهم تعیین کنید

  • کودک باید بداند چه چیزی قابل قبول است و چه چیزی نیست.
  • استفاده از جملات کوتاه و روشن به جای دستورهای مبهم مفید است.
    مثال: «قبل از بیرون رفتن دست‌هایت را بشور» به جای «حواست باشد تمیز باشی».

۲. همدلی و توضیح همراه مرزها

  • کودک باید بداند دلیل محدودیت‌ها چیست: «این کار خطرناک است، چون ممکن است زمین بخوری».
  • توضیح دلیل مرز باعث می‌شود کودک احساس طرد شدن نکند و تصمیمات والدین را درک کند.

۳. حفظ محبت و توجه

  • حتی وقتی رفتار کودک نامطلوب است، محبت خود را نشان دهید: آغوش، لبخند و کلمات حمایتی.
  • مرزگذاری بدون محبت باعث می‌شود کودک فکر کند دوست داشته نمی‌شود.

۴. انعطاف‌پذیری متناسب با سن

  • در سنین پایین، مرزها ساده و کوتاه باشد.
  • با افزایش سن، کودک را در تصمیم‌گیری‌های مناسب با سن شریک کنید تا حس استقلال و احترام به مرزها را تجربه کند.

تکنیک‌های عملی برای والدین

۱. استفاده از پیام‌های مثبت

به جای تمرکز بر «نبایدها»، روی «بایدها» تأکید کنید:

«باید اسباب‌بازی‌هایت را جمع کنی تا بتوانی بازی جدیدت را شروع کنی»

۲. انتخاب زمان مناسب برای اصلاح رفتار

  • وقتی کودک آرام است و آماده شنیدن است، مرزها را یادآوری کنید.
  • بحث و اصلاح رفتار هنگام عصبانیت، اغلب نتیجه معکوس دارد.

۳. ارائه انتخاب‌های محدود

  • به کودک گزینه‌های مشخص بدهید تا احساس کنترل داشته باشد:

«می‌خوای اول لباس‌هایت را جمع کنی یا کیف مدرسه را آماده کنی؟»

۴. تحسین رفتار مناسب

  • وقتی کودک مرزها را رعایت می‌کند، با تحسین مشخص و فوری او را تشویق کنید.
  • این کار باعث می‌شود مرزها تجربه‌ای مثبت شوند، نه محدودیت خشن.

جمع‌بندی

مرزگذاری بخش جدایی‌ناپذیر تربیت کودک است، اما تنها با شفافیت، محبت، همدلی و انعطاف‌پذیری موثر و سازنده خواهد بود. وقتی کودک بداند که محدودیت‌ها بخاطر امنیت و آموزش اوست، نه به دلیل تنبیه یا بی‌علاقگی والدین، مرزها را می‌پذیرد و احساس امنیت و ارزشمندی حفظ می‌شود.

با رعایت این اصول، والدین می‌توانند رفتارهای مناسب را تقویت کنند، پرخاشگری و نافرمانی را کاهش دهند و مهارت‌های اجتماعی و هیجانی کودک را پرورش دهند.

پذیرش و تعهد درمانی (ACT/ اکت) و نقش آن در انعطاف‌پذیری روان‌شناختی

زندگی انسان سرشار از رنج‌ها، افکار مزاحم و احساسات ناخوشایند است. بسیاری از افراد در تلاش برای کنترل یا حذف این تجربه‌ها، به چرخه‌ای از اجتناب، نگرانی و رفتارهای ناکارآمد گرفتار می‌شوند. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy; ACT) پاسخی به این مشکل است؛ رویکردی که به جای تمرکز مستقیم بر کاهش علائم بر افزایش انعطاف‌پذیری روان‌شناختی تمرکز دارد.

انعطاف‌پذیری روان‌شناختی یعنی توانایی حضور در لحظه حال (آگاهی از تجربه‌های حال حاضر مانند افکار و احساس‌ها)، پذیرش تجربه‌های درونی به جای جنگیدن با آنها، و حرکت در جهت ارزش‌های شخصی حتی در مواجهه با سختی‌ها.

گردآوری: دکتر پیمان دوستی


ACT بخشی از موج سوم رفتاردرمانی‌ها محسوب می‌شود و در سال‌های اخیر پژوهش‌های بسیاری درباره اثربخشی آن در طیف وسیعی از مشکلات بالینی و غیر بالینی انجام شده است. شش فرایند اصلی ACT که همگی در خدمت ارتقای انعطاف‌پذیری روان‌شناختی هستند عبارت‌اند از:

  1. پذیرش (Acceptance): یادگیری گشوده بودن نسبت به تجربه‌ی افکار و هیجانات حتی اگر ناخوشایند هستند بدون تلاش برای اجتناب یا سرکوب آنها.
  2. گسلش شناختی (Cognitive Defusion): فاصله گرفتن از افکار به جای یکی‌شدن با آن‌ها؛ به‌طوری که ما درون افکار و احساس‌های خود غرق نشویم و سفت و محکم به آنها نچسبیم.
  3. ارتباط با لحظه حال (Being Present): پرورش آگاهی به تجربه‌های جاری‌ای که هم اکنون در حال تجربه کردن آنها هستیم.
  4. خود به‌عنوان بافت (Self-as-Context): تجربه کردن خویشتنی فراتر از افکار و احساسات گذرا؛ مشاهده‌گر ثابت تجربه‌ها.
  5. ارزش‌ها (Values): شناسایی آنچه در زندگی معنا و اهمیت دارد. عمیق‌ترین خواسته‌های قلبی ما برای اینکه می‌خواهیم در طول عمر خود در کدام جهت زندگی حرکت کنیم.
  6. عمل متعهدانه (Committed Action): برداشتن گام‌های عملی در مسیر ارزش‌ها، حتی با وجود موانع و احساسات دشوار.

مطالعات نشان می‌دهد که ACT در درمان اختلالات اضطرابی، افسردگی، درد مزمن، اعتیاد، و حتی در بهبود عملکرد سازمانی و آموزشی مؤثر است. به‌طور خاص، پژوهش‌ها حاکی از آن است که افزایش انعطاف‌پذیری روان‌شناختی به کاهش نشانه‌های روان‌شناختی و ارتقای کیفیت زندگی منجر می‌شود (Hayes et al., 2021).

کاربرد بالینی و عملی
در محیط درمانی، درمانگر ACT به مراجعان کمک می‌کند تا به جای جنگیدن با افکار و احساسات، رابطه‌ای تازه با آن‌ها ایجاد کنند. برای مثال، فردی که اضطراب امتحان دارد، به‌جای تلاش برای حذف اضطراب، می‌آموزد اضطراب را به‌عنوان تجربه‌ای طبیعی بپذیرد و در عین حال گام‌های مؤثر در راستای ارزش «یادگیری و پیشرفت» بردارد. این تغییر دیدگاه، انرژی فرد را از مبارزه بی‌ثمر با تجربه‌های درونی به سمت زندگی ارزش‌محور هدایت می‌کند.

برای استفاده روزمره، افراد می‌توانند تمرین‌های ساده‌ای را به‌کار بگیرند. مثلاً در مواجهه با افکار منفی، آن‌ها را مانند برگ‌هایی تصور کنند که بر سطح رودخانه در حال حرکت‌اند. این استعاره کمک می‌کند تا فرد از غرق‌شدن در افکار فاصله بگیرد و بتواند به مسیر ارزش‌های خود ادامه دهد.

جمع‌بندی
ACT بیش از آنکه بر «تغییر محتوای افکار» تمرکز داشته باشد، بر «تغییر رابطه فرد با افکار و احساسات» تأکید می‌کند. هدف نهایی، زندگی کردن در راستای ارزش‌ها و ایجاد زندگی معنادار است، حتی در میان رنج و دشواری‌ها. این رویکرد نشان می‌دهد که رهایی واقعی نه در حذف رنج، بلکه در پذیرفتن آن و یافتن مسیر ارزشمند زندگی نهفته است.

تغییر پذیری و امید در اختلال شخصیت مرزی: راهکارهایی با ACT و شفقت

اختلال شخصیت مرزی (BPD) اغلب با مشکلات شدید در تنظیم هیجان، روابط بین‌فردی متلاطم، و احساس بی‌ثباتی هویت همراه است. بسیاری از افراد و حتی اطرافیان آن‌ها تصور می‌کنند که این ویژگی‌ها «ثابت و غیرقابل تغییر» هستند. اما پژوهش‌های علمی نشان داده‌اند که با درمان مناسب و تمرین مهارت‌ها، افراد مبتلا به BPD می‌توانند بهبود چشمگیری در رفتار، هیجان و کیفیت زندگی خود تجربه کنند (Kramer et al., 2019).

گردآوری: دکتر پیمان دوستی

چرا تغییر امکان‌پذیر است؟

مطالعات طولی نشان داده‌اند که الگوهای ناکارآمد شخصیت، حتی در BPD، قابل تغییر هستند. مهارت‌هایی که در درمان‌های مبتنی بر ACT و شفقت آموزش داده می‌شوند، به افراد کمک می‌کنند تا:

  • احساسات شدید خود را بهتر مدیریت کنند،
  • افکار منفی و خودسرزنشگرانه را شناسایی و با آن‌ها برخورد سازنده داشته باشند،
  • رفتارهایی که با ارزش‌های شخصی‌شان همخوانی ندارد را کاهش دهند و رفتارهای ارزش‌محور را تقویت کنند.

ACT (پذیرش و تعهد) چگونه کمک می‌کند؟

ACT بر پذیرش تجربه‌های درونی و اقدام به رفتارهای ارزش‌محور تأکید دارد. به جای مبارزه با افکار و احساسات منفی، فرد یاد می‌گیرد که آن‌ها را بپذیرد و در عین حال، انتخاب‌های سازنده و مطابق ارزش‌های شخصی داشته باشد. برای مثال، کسی که اضطراب شدید و خشم دارد، با ACT می‌آموزد که احساساتش را تجربه کند بدون اینکه به روابطش آسیب برساند.

شفقت به خود (CFT) چگونه تغییر ایجاد می‌کند؟

افراد با BPD معمولاً خودسرزنشی شدید و احساس شرم دارند. درمان متمرکز بر شفقت به آن‌ها می‌آموزد که با خود مانند یک دوست مهربان رفتار کنند. این مهارت‌ها شامل تمرین خودشفقتی، شناسایی و کاهش خودسرزنشی، و ایجاد احساس امنیت روانی است (Gilbert, 2010). تحقیقات نشان داده‌اند که افزایش خودشفقتی، موجب کاهش شدت علائم BPD و بهبود کیفیت روابط می‌شود (Neff & Germer, 2017).

نکات عملی برای عموم

  • آگاهانه نفس بکشید و احساساتتان را نام‌گذاری کنید: «من الان خشمگین هستم» یا «احساس اضطراب دارم».
  • خودتان را سرزنش نکنید: به جای خودسرزنشی، به خود بگویید «این احساس بخشی از تجربه انسانی من است».
  • تمرین ارزش‌محوری: روزانه یک اقدام کوچک انجام دهید که با ارزش‌هایتان همخوانی دارد، حتی اگر احساسات منفی دارید.
  • کمک گرفتن از درمانگر یا گروه حمایت: آموزش مهارت‌های ACT و شفقت به شکل هدایت‌شده بیشترین اثر را دارد.

با تمرین مداوم و حمایت مناسب، امکان تغییر واقعی وجود دارد و افراد مبتلا به BPD می‌توانند زندگی پایدارتر، روابط سالم‌تر، و احساس رضایت بیشتری داشته باشند.

چگونه در کنار عزیزمان که اختلال شخصیت مرزی (BPD) دارند بمانیم؟: با استفاده از اصول ACT و شفقت

زندگی با فردی که با اختلال شخصیت مرزی (BPD) دست و پنجه نرم می کند، می‌تواند پیچیده و گاه طاقت‌فرسا باشد. شاید گاهی احساس کنید بر لبه‌ی پرتگاه راه می‌روید، یا رفتارهای عزیزتان برایتان غیرقابل درک، آسیب‌زننده یا متغیر باشد. اما شما تنها نیستید — و مهم‌تر از آن، راهی برای کنار آمدن وجود دارد؛ راهی که از دل پذیرش، شفقت و تعهد به ارزش‌های انسانی عبور می‌کند.

گردآوری: دکتر پیمان دوستی

درد را انکار نکنید، اما اجازه ندهید که شما را ببندد

در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (اکت/ ACT)، ما یاد می‌گیریم که احساسات دشوار بخشی اجتناب‌ناپذیر از زندگی انسانی هستند. وقتی فردی که دوستش داریم با شدت زیادی رنج می‌کشد، ممکن است ما هم دچار ترس، خشم یا ناتوانی شویم. این احساسات طبیعی‌اند. تلاش برای حذف یا انکار آن‌ها، تنها ما را از واقعیت و از رابطه‌ی زنده و انسانی دور می‌کند.

پس لحظه‌ای مکث کنید. با خودتان مهربان باشید. نفس عمیقی بکشید. به خود بگویید: طبیعی‌ست که در این شرایط، من هم درگیر شوم. این سخت است. و در عین حال، می‌توانم قدمی کوچک در جهت ارزش‌هایم بردارم.” در اینجا ارزش ها، همان عمیق ترین خواسته های قلبی تان است که می خواهید در کنار عزیزتان، چگونه باشید؟ چگونه فردی مراقب، حمایت کننده، دلسوز یا … باشید؟

فرد را از رفتارهایش جدا ببینید

در درمان متمرکز بر شفقت (CFT)، به ما آموخته می‌شود که پشت هر رفتار، حتی آسیب‌زننده‌ترین رفتارها، اغلب ریشه‌ای از درد، ترس یا نیاز به ارتباط نهفته است. فردی با BPD ممکن است گاهی رفتارهایی نشان دهد که از نظر دیگران «افراطی»، «کنترل‌گر» یا «غیرمنطقی» است، اما این رفتارها اغلب پاسخی‌اند به تجربه‌ی درونیِ ناایمنی شدید.

به جای این‌که بگویید: چرا این‌قدر دراماتیکی؟، شاید بتوان گفت: می‌دانم الان خیلی تحت فشاری. من اینجا هستم که اگر بخواهی با من حرف بزنی.”

با شفقت، مرزهای سالم تعیین کنید

شفقت به معنای گذشتن از خود یا پذیرفتن رفتارهای آسیب‌زننده نیست. شفقت یعنی دیدن رنج خود و دیگری و تمایل به کاهش آن، بدون قضاوت و بدون قربانی‌کردن خود. افراد دارای BPD بیشتر از آن‌چه نشان می‌دهند، به مرزهای روشن و پیش‌بینی‌پذیر نیاز دارند، حتی اگر در لحظه مقاومت کنند.
مرزها را با آرامش و ثبات بیان کنید، نه با خشم یا تهدید.

تمرکز بر ارزش‌ها به جای راه‌حل‌های سریع

دردرمان مبتنی بر پذیرش و تعهد  (اکت/ ACT) ما به جای جستجوی دائمی برای «حل مشکل»، یاد می‌گیریم که بر اساس ارزش‌های‌مان زندگی کنیم — حتی در دل رنج. اگر ارزش شما «حمایت»، «ارتباط»، یا «احترام متقابل» است، از خود بپرسید:
در این لحظه، کوچک‌ترین کاری که می‌توانم برای نزدیک شدن به این ارزش‌ها انجام دهم چیست؟
شاید آن کار فقط گوش‌دادن باشد. یا ترک موقتی گفت‌وگو برای حفظ آرامش. یا نوشتن یک یادداشت محبت‌آمیز.

خودتان را فراموش نکنید

زندگی در کنار فردی با BPD ممکن است فرسوده‌کننده باشد. شما هم به مراقبت، حمایت روانی، استراحت و شنیده‌شدن نیاز دارید. استفاده از گروه‌های حمایتی، مشاوره‌ی فردی، یا تمرین‌های خودمراقبتی می‌تواند به حفظ تعادل درونی شما کمک کند.
شما قرار نیست درمانگر عزیزتان باشید — شما فقط کافی‌ست انسانی مهربان، حاضر و متعهد باشید.

سخن پایانی

اگر امروز احساس می‌کنید خسته‌اید، اگر نمی‌دانید چگونه باید برخورد کنید، اگر بین عشق و درماندگی مانده‌اید… رنج شما واقعی‌ست، و انتخابتان برای ماندن و یادگیری، نشان از شجاعت انسانی شما دارد.
ما باور داریم که هیچ رابطه‌ای کامل نیست، اما هر رابطه‌ای می‌تواند به سمت مهربانی، معنا و تحول حرکت کند.

درمان پذیرش و تعهد متمرکز (FACT): رویکردی برای مداخله‌های کوتاه‌مدت

درمان پذیرش و تعهد متمرکز یا FACT  مخفف عبارت Focused Acceptance and Commitment Therapy یکی از نسخه‌های کوتاه‌مدت و هدفمند درمان پذیرش و تعهد (ACT) است. این رویکرد به‌عنوان بخشی از موج سوم روان‌درمانی‌های رفتاری، با هدف ارائه مداخلات مؤثر، انعطاف‌پذیر و کوتاه‌مدت طراحی شده است؛ به‌ویژه برای محیط‌هایی که زمان محدود و دسترسی مراجع به خدمات درمانی کوتاه است، مانند درمانگاه‌های اولیه سلامت روان، مراکز سلامت عمومی، کلینیک‌های درد و مشاوره‌های سازمانی.

گردآوری: دکتر پیمان دوستی

FACT چه تفاوتی با ACT دارد؟

هرچند FACT بر پایه اصول بنیادین ACT بنا شده است، تفاوت‌های کلیدی زیر، آن را از درمان سنتی ACT متمایز می‌کند:

  • مدت زمان کوتاه‌تر: FACT معمولاً در  ۱ تا ۴ جلسه طراحی می‌شود، درحالی ‌که ACT سنتی می‌تواند در قالب ۸ تا ۲۰ جلسه اجرا شود (این تعداد جلسات قطعی نیست و ممکن است تغییر کند).
  • تمرکز بیشتر بر تغییر عملکردی سریع: FACT با هدف بهبود عملکرد و ارتقای زندگی معنادار در مدت زمان محدود طراحی شده و بیشتر بر «مداخله» و «تحول سریع در عملکرد رفتاری» متمرکز است.
  • ساختار منعطف و نیمه‌ساختاریافته: درمانگر در FACT با یک رویکرد تطبیقی، بسته به شرایط و نیاز فوری مراجع، مؤلفه‌های ACT را تلفیق می‌کند.
  • محیط‌های اجرایی متفاوت:  FACT برای محیط‌های سلامت عمومی، مراکز مشاوره غیر تخصصی یا خدمات اولیه روان‌شناختی کاربرد بیشتری دارد.

مؤلفه‌های اصلی FACT چیست؟

درمان FACT نیز مانند ACT، بر توسعه‌ی انعطاف‌پذیری روان‌شناختی (Psychological Flexibility)  متمرکز است. اما این فرآیندها در FACT با شدت، تمرکز و سرعت بیشتری دنبال می‌شوند. چهار مؤلفه اصلی FACT که با عنوان مدل چهارگانه یا چهار بخش عملکردی شناخته می‌شود، شامل موارد زیر است:

  1. کاهش اجتناب تجربی (Experiential Avoidance): شناسایی و کاهش تلاش‌های ناکارآمد برای فرار یا کنترل هیجان‌ها و افکار.
  2. افزایش آگاهی لحظه‌ای (Present Moment Awareness): تمرکز بر «اینجا و اکنون» با هدف کاهش غرق‌شدگی در گذشته یا آینده.
  3. توسعه خود به‌عنوان زمینه (Self-as-Context): کمک به فرد برای بازشناسی خود به‌عنوان ناظر تجربه‌ها، نه بخشی از آن‌ها.
  4. وضوح ارزش‌ها و تعهد رفتاری (Values Clarification & Committed Action): شناسایی ارزش‌های شخصی و جهت‌گیری به سوی زندگی معنادار، حتی در حضور درد روانی.

کاربردهای FACT

FACT  به دلیل ساختار کوتاه‌مدت و رویکرد عمل‌گرا، در بسیاری از حوزه‌های درمانی و غیردرمانی کاربرد دارد، از جمله:

  • درمان اولیه‌ی مشکلات اضطرابی و افسردگی
  • مشاوره با بیماران مبتلا به بیماری‌های مزمن و درد جسمانی
  • مداخلات رفتاری در افراد با سوءمصرف مواد یا رفتارهای پرخطر
  • به‌کارگیری در سازمان‌ها، مراکز کار، مدارس و خدمات سربازخانه‌ای
  • کمک به بیماران در مراحل ابتدایی یا گذار (مانند تشخیص بیماری، از دست دادن شغل، مهاجرت و…)

مزایای FACT برای مراجع و درمانگر

  • برای مراجع: FACT  فرصت تجربه مداخله‌ای سریع، کم‌هزینه و مبتنی بر معنای زندگی را فراهم می‌کند، حتی در صورت عدم آمادگی برای درمان بلندمدت.
  • برای درمانگر: این مدل به درمانگر اجازه می‌دهد تا با استفاده از مداخلات کلیدی و مؤثر در مدت زمان کوتاه، تحولی قابل‌سنجش در عملکرد مراجع ایجاد کند.

جمع‌بندی

درمان FACT نه جایگزین کامل ACT است و نه نسخه‌ای ساده‌شده، بلکه الگویی کوتاه مدت، اثربخش، تطبیقی و موج‌سوم‌محور برای آن دسته از موقعیت‌هاست که نیاز به درمانی سریع، منعطف و معنادار داریم. این رویکرد، دعوتی دوباره برای زیستن در مسیر ارزش‌هاست، نه فرار از دردها.

چگونه کودکان مسئولیت پذیر داشته باشیم؟

کودکان برای عزت نفسشان و برای اینکه زندگیشان معنا پیدا کند، به مسئولیت پذیری نیاز دارند. آنها مانند بزرگسالان نیاز دارند که احساس ارزشمندی کنند، و بدانند که برای دنیا مفید هستند. بنابراین، شما واقعاً نیازی به آموزش های پیچیده برای یاد دادن مسئولیت‌پذیری به کودکان خود ندارید، فقط باید به آنها بیاموزید که قدرت مشارکت مثبت داشته باشند، و با آنها ارتباط مؤثری برقرار کنید، تا بتوانند این کار را انجام دهند. نکته اصلی این است که کودکان به اندازه ای که ما از آنها حمایت می کنیم مسئولت پذیر خواهند شد.

نویسنده: دکتر لورا

مترجم: پگاه دوستی (دوره دکتری تخصصی روانشناسی)

در اینجا چند استراتژی روزانه تضمین شده برای افزایش مسئولیت پذیری فرزندان شما وجود دارد:

۱.به کودکتان یاد دهید خودش ریخت و پاش هایش را جمع کند: اگر کودکتان اشتباهی انجام داد به جای سرزنش کردنش، او را تشویق کنید تا اشتباهش را جبران کند. تا زمانی که کودکتان را مورد قضاوت قرار ندهید، او نیز حالت دفاعی نخواهد داشت و تلاش می کند تا اوضاع را بهبود ببخشد. بنابراین وقتی کودک نوپا شیرش را می ریزد، همان طور که یک دستمال کاغذی به او می دهید و خودتان یکی دیگر بر می دارید، بگویید : “اوه، شیر ریخت. اشکالی ندارد. ما می توانیم آن را تمیز کنیم.” یا زمانی که کودک پیش دبستانی شما لباس هایش را مرتب نمی کند، از او بخواهید لباس هایش را تا کند و در کمد بگذارد و با مهربانی بگویید: «ما همیشه وسایلمان را تمیز می‌کنیم».

۲. کودکان به فرصتی برای کمک کردن نیاز دارند: همانطور که کودکان شما بزرگتر می شوند، مشارکت آنها در داخل و خارج از خانواده می تواند به طور مناسب افزایش یابد. کودکان باید دو نوع مسئولیت پذیری را یاد بگیرند: مراقبت از خود و کمک به رفاه خانواده. تحقیقات نشان می‌دهد که بچه‌هایی که در خانه کمک می‌کنند در موقعیت‌های دیگر نیز بیشتر همکاری می‌کنند. البته، نمی توانید از کودکان انتظار داشته باشید که یک شبه به فرد مسئولیت پذیری تبدیل شوند. از کودکان کمک هایی مناسب سنشان را درخواست کنید، برای مثال از کودک نوپا دعوت کنید که دستمال‌ها را روی میز بگذارند، بچه های چهار ساله می توانند جوراب ها را با هم ست کنند و بچه های پنج ساله می توانند به شما در اصلاح سگ کمک کنند. بچه های شش ساله آماده اند تا میز را تمیز کنند، بچه های هفت ساله برای آبیاری گیاهان و بچه های هشت ساله برای تا کردن لباس ها آماده هستند. توجه کنید که هدف شما، پرورش کودکی مسئول پذیر و توانمند است، نه کودکی با احساس گناه، پس اگر کارها خیلی دقیق انجام نشد اشکال ندارد.

۳.برای انجام کارهای خانه، از کودک خود کمک بخواهید:

به یاد داشته باشید هیچ کودکی علاقه به انجام دادن کارهای خانه ندارد، و اگر او را مجبور کنید کارها را به تنهایی انجام دهد، نسبت به انجام کارها مقاومت می کند. فراموش نکنید هدف شما، شکل دادن به کودکی است که از مشارکت و مسئولیت لذت می برد، نه کودکی که از آن متنفر است. کارها را به شکل سرگرم کننده و همراه با بازی و فعایت های مهیجی که برای کودکتان جذاب است انجام دهید.

۴. به جای دستور دادن، سعی کنید از فرزندتان بخواهید خودش به کارهایش فکر کند:

به عنوان مثال، به کودک پرهیاهو خود به جای اینکه از صبح غر بزنید که”دندان‌هایت را مسواک بزن! آیا کوله پشتی ات پر است؟ نهارت را فراموش نکن!”، می توانید بپرسید “کار بعدی که باید انجام دهی تا برای مدرسه آماده شوی چیست؟” هدف این است که کودک خود را هر روز صبح، بر کارهایی که باید انجام دهد متمرکز کنید، تا زمانی که آن را درونی کند و خودش یاد بگیرد کارهایش را مدیریت کند. زمانی که کودک از انجام این فعالیت ها لذت ببرد، به تدریج این وظایف را به تنهایی انجام خواهد داد.

۵. به کودک خود بیاموزید که مسئولیت تعامل خود با دیگران را بر عهده بگیرد:

وقتی دخترتان احساسات برادر کوچکش را جریحه دار کرد، او را مجبور به عذرخواهی نکنید. به جای آن، در ابتدا به احساسات او گوش دهید تا به او کمک کنید که احساسات درهم تنیده‌ای خود را بشناسد. سپس، هنگامی که او احساس بهتری داشت، از او بپرسید که چه کاری می تواند انجام دهد تا اوضاع بین او و برادرش بهتر شود. شاید او آماده عذرخواهی باشد. اما شاید ترجیح می دهد که با خواندن داستانی برای برادرش، یا کمک به او در انجام کارهای روزمره اش مثل چیدن میز، یا در آغوش گرفتنش، رابطه اش را با او ترمیم کند. به این ترتیب شما به کودکتان می آموزید که رفتار او با دیگران هزینه دارد و او همیشه مسئول درست کردن رابطه در هنگام آسیب هستند.

۶.برای نجات فرزندتان از شرایط سخت عجله نکنید:

برای حل مشکلات کودکتان در دسترس باشید، و به کودک خود کمک کنید تا احساسات و ترس‌هایش را حل کند، اما اجازه دهید خودش مشکل را حل کند، خواه مستلزم عذرخواهی باشد یا اصلاح به روشی دقیق‌تر.

۷. الگوی مسئولیت پذیری و پاسخگویی باشید:

در مورد انتخاب های مسئولانه ای که انجام می دهید صریح باشید: برای مثال می توانید به کودک خود بگویید، روی این تابلو نوشته شده است پارکینگ برای افرادی در نظر گرفته شده که مشکلات فیزیکی دارند، بنابراین ما نمی توانیم در آن مکان پارک کنیم. همچنین شما باید به قول هایی که به فرزندتان داده اید عمل کنید و بهانه نیاورید. اگر وقتی قول می‌دهید که دفترچه‌ای را که برای مدرسه نیاز دارد بردارد یا آن بازی را در روز شنبه با او انجام دهید، اگر عمل نکنید، چرا او باید در قبال وعده‌ها و توافق‌هایش با شما مسئول باشد؟

۸.هرگز به کودک خود برچسب “بی مسئولیت” نزنید:

هرگز به کودک خود برچسب “بی مسئولیت” نزنید، در عوض مهارت هایی را که برای مسئولیت پذیری نیاز دارد به او بیاموزید. برای مثال، اگر همیشه وسیله هایش را جا می گذارد، به او بیاموزید که هر وقت جایی را ترک می کند (مانند خانه دوستش، مدرسه، تمرین فوتبال و …) مکث کند و چک کند که وسیله ای جا نگذارد.

۹. از سرزنش کردن بپرهیزید:

همه ی انسان ها به طور ناخودآگاه، وقتی اتفاق بدی می افتد، ترجیح می دهند فرد دیگری را مقصر بدانند. انگار سرزنش کردن دیگران، باعث سلب مسئولیت از ما می شود و از تکرار مشکل جلوگیری می کند. در واقع، سرزنش کردن باعث می شود افراد به جای جبران اشتباه خود، حالت تدافعی بگیرند و این یکی از دلایلی است که کودکان به والدین خود دروغ می گویند. بدتر از آن، وقتی آنها را سرزنش می‌کنیم، کودکان انواع دلایلی را پیدا می‌کنند که واقعاً تقصیر آنها نبوده است، بنابراین احتمال کمتری دارد که مسئولیت اشتباهشان را بر عهده بگیرند و مشکل بیشتر تکرار می شود.

۱۰.همه بچه ها به تجربه کار کردن با دستمزد نیاز دارند:

همه بچه ها به تجربه کار کردن با دستمزد نیاز دارند، تا مسئولیت پذیری را در دنیای واقعی بیاموزند. برای مثال می توانید از کودک خود بخواهید در شستن ماشین به شما کمک کند، و به او پولی را بابت دستمزد پرداخت کنید.

خودِ مشاهده گر (تجربه خود به عنوان مشاهده گر/ ناظر) چیست؟

تجربه خود به عنوان مشاهده گر یا خودِ مشاهده کننده (Observing Self)، یکی از ارکان درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT/ اکت) است، که به آن تجربه خود به عنوان زمینه (Self-As-Context) نیز می گویند.

دکتر پیمان دوستی

خودِ ناظر (مشاهده گر)، به بخشی از شما اشاره دارد که همیشه حاضر، پایدار و ثابت است و گویی تمام تجربیات مختلف شما را آگاهانه و بدون قضاوت مشاهده می کند. در واقع، فارغ از هر گونه قضاوتی مبنی بر خوب، بد، درست، غلط و …، خودِ ناظر متوجه افکار،‌ احساس‌ها، خاطرات، حس‌های بدنی و … شما است. هرچیزی که هم اکنون در همین لحظه در حال تجربه کردن آن هستید.

در واقع، ما به بخشی از خودمان اشاره می‌کنیم که به جای آنکه تجربیات درونی ما را به عنوان بخشی از هویت ما در نظر بگیرد، کمی عقب می‌ایستد و نظاره گر تجربیات درونی‌مان می‌باشد. انگار ما بخشی از خودمان را به گونه ای پرورش می دهیم که به جای اینکه “خودمان” را بخشی از “جریان” تجارب درونی‌مان (افکار، احساس‌ها، خاطرات، حس‌های بدنی و …) تجربه کنیم، “خودمان” را به عنوان ناظر تجارب درونی مان تجربه می کنیم.

هنگامی که اضطراب را تجربه می کنید، بخشی از شما وجود دارد که به جای غرق شدن در اضطراب یا تلاش برای فرار از آن، فضا را برای تمام افکار، احساسات، حس های بدنی و خاطرات مرتبط با آن باز می کند. این بخش ثابت شما می تواند متوجه این تجربیات شود.

این مفهوم ممکن است انتزاعی به نظر برسد، اما با من همراه باشید. در درمان پذیرش و تعهد (ACT)، ما به این مفهوم تجربه خود به عنوان زمینه (Self-as-Context) می گوییم که نقطه مقابلی برای تجربه خود به عنوان محتواهای درونی (Self-as-Content) است.  

برای درک بهتر این موضوع، دو لحظه از روز خود را در نظر بگیرید. صبح، ممکن است از خواب بیدار شوید و طیف وسیعی از افکار و احساسات زودگذر را تجربه کنید. بعداً در روز، مجموعه متفاوتی از واکنش ها را تجربه می کنید. در تمام این لحظات، خود مشاهده‌کننده مانند پس‌زمینه‌ای سفید باقی می‌ماند و جایی برای همه چیز دارد. حتی اگر تجربیات درونی شما می آیند و می روند، این بخش از شما پایدار و ثابت می ماند.

این تغییر دیدگاه به ما کمک می کند تا ببینیم که افکار و احساسات مضطرب فقط تجربیاتی هستند که مشاهده می کنیم. آنها ذاتا خوب یا بد نیستند. خود مشاهده‌گر درگیر این تجربیات یا هویت‌های خود نمی‌شود، چه آن‌ها را مثبت یا منفی بدانیم.

بخش دیگری از این مفهوم این است که بخشی از شما وجود دارد که ما می گوییم پشت چشمان شما وجود دارد.

توجه کنید که در حال حاضر به چه چیزی فکر می کنید و سپس بخشی از شما متوجه افکار شما می شود.

توجه کنید که در حال حاضر چه احساسی دارید و سپس بخشی از شما متوجه احساسات شما می شود.

به آنچه می توانید ببینید توجه کنید و متوجه باشید که بخشی از شما متوجه این چیزها می شود.

به آنچه می توانید بشنوید توجه کنید و سپس بخشی از شما متوجه صداها می شود.

به تماس فیزیکی خود با محیط اطراف خود توجه کنید و سپس بخشی از شما متوجه آنها می شود.

توجه کنید که ممکن است بتوانید چه چیزی را بو کنید یا بچشید و سپس بخشی از شما متوجه آنها می شود.

بنابراین یک “شما” در آنجا وجود دارد که از هر چیزی که می توانید ببینید، بشنوید، لمس کنید، بچشید، بو کنید، فکر کنید، احساس کنید و انجام دهید آگاه است.

رویکرد ترکیبی ACT (پذیرش و تعهد) با ذهنیت های طرحواره ای

طرحواره درمانی و مدل ذهنیت‌های طرحواره‌ای از یک سو و از سوی دیگر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)، در یک نگاه ابتدایی به شکل دو رویکرد متفاوت با پارادایم‌های متفاوت دیده می‌شوند، با این حال، یافته‌های پژوهشی نشان می‌دهد که می‌توان از فواید یک رویکرد تلفیقی بهره برد. در این متن، دکتر پیمان دوستی به جمع آوری و ترجمه برخی نکات در خصوص این رویکرد ادغام شده، پرداخته است.

طرحواره درمانی (ST)، وزن قابل توجهی به تجربیات اولیه زندگی اجتماعی می‌دهد و بیان می‌دارد آنها منجر به ایجاد خاطرات عمدتاً ضمنی می‌شوند. این خاطرات در زمینه‌های خاص دوباره فعال می‌شوند و اغلب از طریق استراتژی‌های ناکارآمد، مدیریت می‌شوند.

تلاش برای تغییر رابطه بین فرد و این تجربیات خصوصی، از طریق استفاده از مایندفولنس و تکنیک‌های برگرفته ازACT امکان پذیر می‌شود (کوزینو و تان- لان، ۲۰۱۳). کوزینو و همکاران (۲۰۱۳)، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مایندفولنس (ذهن آگاهی/ توجه آگاهی) را به عنوان استراتژی‌هایی برای تقویت ذهنیت بزرگسال سالم معرفی می‌کنند.

دلبستگی‌های ناکارآمدِ درونی شده‌ی والدین (به شکل بازنمایی به گونه‌ای که فرد موقتا خودش به مانند جنبه‌های ناکارآمد فرزند پروری والدینش با خودش یا دیگران رفتار کند)، ممکن است انتظارات و احساسات منفی‌ای را در مورد خود و دیگران ایجاد کند و پاسخ‌های مقابله‌ای ناسازگاری برانگیخته شوند (مک کی و همکاران ، ۲۰۱۲). از سوی دیگر، رویکردهای روان درمانی موج سوم ابزارهای جالبی برای مداخله در بازنمایی‌های درونی ارائه می دهند. به عنوان مثال، این رویکردها می توانند تأثیر بازنمایی های منفی گذشته را نسبت به دیگران مهم در روابط فعلی محدود کنند (سیمئونه دی فرانچسکو و همکاران ، ۲۰۱۵).

به نقل از هیث و استارتاپ (۲۰۲۰)، ذهنیت بزرگسال سالم در ST با خودِ مشاهده‌گر در ACT و خودِ شفقت ورز در CFT قابل مقایسه هستند.

جمع آوری و ترجمه: دکتر پیمان دوستی

ما یک روش دو مرحله ای را بر اساس ادغام طرحواره درمانی (لوز و همکاران ، ۲۰۱۳؛ یانگ و همکاران ، ۲۰۱۳؛ سیمئونه دی فرانچسکو و همکاران، ۲۰۱۵) و تکنیک های مشتق شده از ذهن آگاهی (ون وریسویک و همکاران ، ۲۰۱۶) و درمان پذیرش و تعهد (هیز و همکاران ، ۱۹۹۹) پیشنهاد می کنیم.

ذهنیت‌های ناکارآمد کودکانه (به عنوان مثال، کودک عصبانی، کودک تکانشی)، و ذهنیت‌های والدین ناکارآمد (برای مثال، والد تنبیه‌گر، والدین پر توقع) با استراتژی‌های مقابله‌ای ناکارآمد (به عنوان مثال، محافظ بی تفاوت، ذهنیت‌های جبران افراطی، یا ذهنیت‌های تسلیم مطیع) مدیریت می‌شوند.

ذهنیت‌های والدین ناکارآمد، ۱) منبع اصلی احساسات نامنظم؛ و ۲) منعکس کننده جنبه‌های آسیب شناختی والدین است که در داخل رابطه اعمال می‌شود.

جمع آوری و ترجمه: دکتر پیمان دوستی

در مرحله اول به افراد کمک می‌شود از بازنمایی‌های درونی خود (ذهنیت‌های والدین ناکارآمد و ذهنیت‌های کودکانه) آگاه شوند و راهبردهای آسیب شناختی‌ای که هنگام فعال شدن ذهنیت‌های مقابله‌ای ناکارآمد استفاده می‌کنند، را بشناسند.

در این مرحله‌ی، آموزش درباره ذهنیت‌های والدین ناکارآمد و ذهنیت‌های کودکانه می‌تواند مفید باشد. ممکن است درمانگر در مرحله‌ی اول تصمیم بگیرد درباره‌ی طرحواره‌های زیربنایی ذهنیت‌ها نیز، آموزش‌هایی به مراجع بدهد. این کار به افراد کمک می‌کند تا در خصوص چگونگی اتخاذ استراتژی‌های ناکارآمد خود آگاهی پیدا کنند. برای دسترسی بیشتر به ذهنیت‌های والدین ناکارآمد و کودک آسیب پذیر، می‌توان از تکنیک‌هایی مانند صندلی خالی استفاده کرد.

در پایان مرحله‌ی اول، می‌توان به شناسایی ارزش‌ها پرداخت. از آنجایی که ارزش ها رفتارهای افراد را هدایت می‌کنند، چنین شفاف سازی‌ای ممکن است راهنما و انگیزه ای برای آزمایش پاسخ های جدید ارائه دهد.

جمع آوری و ترجمه: دکتر پیمان دوستی

اکنون با در نظر گرفتن درمان های موج سوم رفتار درمانی، به مرحله‌ی دوم می‌رویم. در مرحله‌ی دوم، درمانگر به مراجع کمک می کند تا با استفاده از مایندفولنس (توجه آگاهی/ ذهن آگاهی) و ACT ، واکنش بیش از حد ذهنیت‌های ناکارآمد و طرحواره‌ها را کاهش دهد. ما گام‌های زیر را پیشنهاد می‌کنیم:

الف) مشاهده‌ی آگاهانه/ تشخیص ذهنیت‌ها، طرحواره‌ها و تمایلات آنها

در این گام، به مراجع کمک می‌شود به طور پیوسته رویدادهای فعال ساز و ذهنیت‌های فعال شده یا طرحواره‌های فعال شده‌ی خود را به همراه تمایلات آنها تشخیص دهد.

ب) پذیرش افکار و احساس‌های فعال شده‌ی مربوط به ذهنیت‌ها و طرحواره‌ها با استفاده از مهارت‌های ACT‌ و مایندفولنس

تحقیقات نشان می‌دهد که پذیرش اجتناب را کاهش می‌دهد و اقدامات ارزشمند را افزایش می‌دهد (توهیگ ، ۲۰۰۷).

ج) فاصله گرفتن از ذهنیت‌ها/ طرحواره‌ها

تکنیک‌های توسعه یافته توسط ACT برای فاصله گرفتن از ذهنیت‌های ناکارآمد و باورهای طرحواره‌ها، مفید هستند (ون وریسویک و همکاران، ۲۰۱۶). به عنوان مثال می توان به گسلش ، تکنیکی مبتنی بر «نگاه کردن به افکار به جای چسبیدن به افکار» اشاره کرد (هیز، ۲۰۱۹). این تکنیک ممکن است به افراد کمک زیادی کند تا از پاسخ های خودکار ذهنیت‌های مقابله‌ای ناکارآمد و باورهای مرکزی طرحواره‌ها جدا شوند.

د) کاربرد اقدامات ارزشمند و متعهدانه (طبق مقادیر پیشنهاد شده توسط درمان پذیرش و تعهد)

اقدامات متعهدانه، اقدامات مبتنی بر ارزش‌ها هستند که ممکن است جایگزین ذهنیت‌های مقابله‌ای ناکارآمد قدیمی و باورهای طرحواره‌ای شوند. این بخش پایانی، قلب مرحله‌ی دوم است و به مراجعین در ایجاد الگوهای جدید کمک می کند.

جمع آوری و ترجمه: دکتر پیمان دوستی

این مدل توسط رودیگر به منظور نشان دادن الگوی رویکرد ادغام شده‌ی ACT با ذهنیت‌های طرحواره‌ای ایجاد شده است.

چگونه ACT به مبتلایان وسواس فکری و عملی (OCD) کمک می‌کند؟ (قسمت دوم)

درمان ACT یکی از مؤثرترین درمان‌های OCD به‌حساب می‌آید. ACT در مسیر تغییر رابطه فرد با وسواس‌های خود به سمت خنثی‌تر شدن کار می‌کند که پس از آن درگیری فرد با اجبارهای خود را کاهش می‌دهد.

درمان ACT یکی از مؤثرترین درمان‌های OCD به‌حساب می‌آید. ACT در مسیر تغییر رابطه فرد با وسواس‌های خود به سمت خنثی‌تر شدن کار می‌کند که پس از آن درگیری فرد با اجبارهای خود را کاهش می‌دهد. در این بخش به بررسی نحوه و روشهای کمک رویکرد ACT به مبتلایان OCD خواهیم پرداخت.

تکنیک‌های درمانی ACT برای OCD اعمال می‌شود

درمان ACT برای OCD بر جداکردن افکار یک فرد از باورهایش در مورد خودش به‌عنوان یک شخص، آوردن ذهن‌آگاهی غیر قابل قضاوت و جدا از افکاری که تجربه می‌کنند، شناسایی ارزش‌هایی که فرد می‌خواهد زندگی خود را بر اساس آن‌ها بگذراند، و افزایش مهارت‌های تنظیمی فرد متمرکز است.

استعاره‌هایی برای آموزش نظریه ACT

استعاره‌ها سنگ بنای آموزش مشتریان در مورد مفاهیم و فاصله‌گرفتن از افکار در درمان ACT هستند. با تغییر مفهوم‌سازی افراد از افکار و رفتارهای خود، آنها می‌توانند به شیوه‌ای جدید به آن‌ها نزدیک شوند و به آن‌ها پاسخ دهند که بیشتر با آنچه که می‌خواهند باشند همسو باشد.

استعاره‌های ACT که در درمان OCD استفاده می‌شوند عبارت‌اند از:

افکار به‌عنوان برگ در یک جریان:

استعاره‌ای که برای فاصله‌گرفتن یک فرد از افکاری که به ذهنش هجوم می‌آورد استفاده می‌شود، به این مفهوم که ذهن خود را به‌عنوان یک جریان رودخانه و افکاری که وارد آن می‌شوند به‌عنوان برگ‌ها و چوب‌هایی که در یک جریان شناور هستند، مفید باشد. شما می‌توانید بدون نیاز به پریدن به داخل و بیرون‌کشیدن همه زباله‌ها از جریان، برگ‌های شناور در جریان را مشاهده کنید.

رانندگان در مقابل مسافران:

استعاره دیگری که برای جداشدن از افکار شما استفاده می‌شود، فکرکردن به ذهن به‌عنوان یک راننده ماشین و افکار و وسواس‌ها و احساسات شما به‌عنوان مسافران در یک ماشین – مسافران می‌توانند به شما بگویند که چه کاری باید انجام دهید و شما را تهدید ‌کنند، اما در نهایت کسانی که کنترل ماشین را در دست دارند، آنها نیستند.

فرو کردن توپ در زیر آب:

استعاره‌ای است که برای نشان‌دادن تأثیر اجتناب استفاده می‌شود. تلاش برای نگه‌داشتن توپ در زیر آب (مشابه احساسات و افکار) انرژی باورنکردنی می‌خواهد و معمولاً توپ در نقطه‌ای به سطح می‌آید.

این استعاره‌ها فرآیند فکری بسیار متفاوتی با آنچه ممکن است به آن عادت کرده باشید، هستند. ممکن است از امتحان اینها در یک جلسه درمانی سود ببرید و یک درمانگر بتواند به شما کمک کند تا از هر ناراحتی یا مقاومتی که با آن مواجه می‌شوید مقابله کنید.

مهارت‌های پذیرش، ذهن‌آگاهی و همجوشی زدایی

تغییر تجربه درونی فرد با وسواس‌هایش سنگ بنای چیزی است که ACT را از سایر رویکردهای درمانی برای OCD متمایز می‌کند. ACT برای اصلاح باورهای افراد در مورد افکاری که دارند کار می‌کند و به‌جای اینکه سعی کند خود افکار را تغییر دهد، روی نحوه برخورد فرد با این افکار کار می‌کند.

مهارت‌هایی که در درمان OCD آموزش داده می‌شوند عبارت‌اند از:

مهارت‌های همجوشی زدایی:

به مراجعان آموزش داده می‌شود که افکار ارزش یک فرد را تعیین نمی‌کنند یا در مورد آن اظهارنظر نمی‌کنند، بلکه فقط افکار هستند. همجوشی زدایی می‌آموزد که کاری که یک فرد در پاسخ به افکار خود انجام می‌دهد می‌تواند بیان بسیار بزرگ‌تری از شخصیت او باشد.

مهارت‌های ذهن‌آگاهی:

مهارت‌های ذهن‌آگاهی در ACT شامل جلب آگاهی به افکاری است که یک فرد دارد و همچنین پاسخ‌های عاطفی و فیزیکی او به این افکار در لحظه.

مهارت‌های پذیرش:

بعد از افزایش ذهن‌آگاهی مربوط به افکار و واکنش‌ها، گام بعدی ایجاد پذیرش بدون قضاوت از این افکار و واکنش‌ها است.

شناسایی ارزش‌ها و تعهد به عمل

تشخیص اینکه خود ایده آل شما چه نوع آدمی خواهد بود و زندگی بر اساس ارزش‌هایی که به آن‌ها مرتبط است، بخش‌های کلیدی در پاسخ متفاوت به میل به درگیرشدن با اجبار هستند. زمانی که یک فرد بتواند ارزش‌های خود را به‌وضوح تشخیص دهد و زمان انحراف از آنها را بیان کند، می‌تواند در آینده متعهد به انتخاب‌های عمدی‌تری باشد. این می‌تواند اجبارها را به‌شدت کاهش دهد و احساس خودمختاری فرد را در زندگی خود افزایش دهد که قبلاً با OCD نمی‌توانستند به آن دسترسی پیدا کنند.

در طول درمان ACT چه انتظاری باید داشت

کار با یک درمانگر برای درمان OCD با استفاده از ACT شامل جلسات معمولی (حدود ۵۰ دقیقه) خواهد بود و اکثر افراد حداقل به یک سال درمان نیاز دارند تا رهایی از علائم را مشاهده کنند. برخی از افراد قبل از شروع به بهبودی نیاز به چندین سال درمان و/یا دارو دارند و مدت‌زمان درمان به عوامل فردی – مانند شدت، انواع فرعی وسواس‌ها و اجبارها و همچنین محیط خارج از جلسات درمان بستگی دارد.

جلسات ACT شامل:

ایجاد رابطه با درمانگر:

داشتن یک رابطه قابل‌اعتماد با ارائه‌دهنده شما ضروری است تا بتواند شما را مسئول نگه دارد و زمانی که مطابق با خود و ارزش‌های ایدئال خود عمل نمی‌کنید، آنها را برجسته کنند.

بررسی وضعیت روانی فعلی:

این شامل شناسایی وسواس‌هایی است که دارید و هر گونه احساسات و واکنش‌های درونی که در پاسخ به آن‌ها دارید.

ترسیم خود ایدئال و ارزش‌های اصلی‌تان:

شناسایی این چیزها به‌عنوان «ستاره شمالی» شما عمل می‌کند که به شما کمک می‌کند تا تصمیم‌گیری عمدی در مورد رفتارهایی که پس از تجربه وسواس‌های فکری انجام می‌دهید، بگیرید.

متعهدشدن به اقدامات خاص:

هنگامی که راه‌های مختلفی را شناسایی کردید که می‌توانید مطابق و هم راستا با ارزش‌ها و خود ایدئال خود عمل کنید، گام بعدی این است که با درمانگر خود در مورد اینکه تعهد به آن‌ها چگونه به نظر می‌رسد صحبت کنید و زندگی ای داشته باشید که احساس بیشتری داشته باشید.