پگاه دوستی

اهمیت اعتماد به نفس در کودکان

اعتماد به نفس در کودکان به طور کلی شامل درکی است که کودک از خود، توانایی ها و ارزش هایش دارد و نقش مهمی در رشد و تحول کودک ایفا می کند.هنگامی که کودکان اعتماد به نفس داشته باشند، آمادگی بیشتری برای رویارویی با چالش های جدید دارند و به احتمال زیاد فرصت های بیشتری را برای کشف توانایی های خود پیدا می کنند.

نویسنده: کارولین رو

مترجم: پگاه دوستی

همچنین کودکانی با اعتماد به نفس بیشتر، روابط بهتری با دیگران برقرار می کنند که این روابط به عنوان پایه ای برای رشد عاطفی،اجتماعی و شناختی آنها عمل می کند.اعتماد به نفس کودکان را قادر می سازد تا به خود و توانایی هایشان باور بیشتری داشته باشند و باعث پرورش خودانگاره مثبت واحساس عزت نفس بیشتری در آن ها می شود.همچنین کودکان با اعتماد به نفس، فراز و نشیب های زندگی را با انعطاف پذیری بیشتری طی می کنند، زیرا شکست ها را فرصتی برای رشد می دانند.

تاثیر اعتماد به نفس بر رشد کودکان:

اعتماد به نفس، نقش به سزایی روی جنبه های مختلف رشد کودکان ایفا می کند که در اینجا به برخی از موارد آن اشاره می کنیم:

۱.نقش موفقیت تحصیلی:

کودکان با اعتماد به نفس بیشتر یاد می گیرند، چالش های تحصیلی را قبول می کنند و در برابر مشکلات پشتکار بیشتری دارند.

۲.مهارت‌های اجتماعی:

اعتماد به نفس کودکان را قادر می‌سازد تا در روابط اجتماعی مثبت شرکت کنند، تعامل داشته باشند، دوستان جدید پیدا کنند و موقعیت های اجتماعی خوبی را برای خودت ایجاد کنند.این کودکان توانایی ابراز وجود دارند ونظرات خود را بیان می کنند و باعث ایجاد روابط سالم با همسالان و بزرگسالان خود می شوند.

۳.بهزیستی عاطفی:

کودکان با اعتماد به نفس، تصویر مثبت تری از خود دارند. این کودکان سطوح پایینتری از اضطراب و افسردگی را تجربه می کنند و عزت نفس بالاتری دارند.همچنین مدیریت استرس در این کودکان بسیار بهتر از دیگر ان است.

۴.مهارت های حل مسئله:

اعتماد به نفس کودکان را قادر می سازد تا مشکلات و چالش ها را بهتر مدیریت کنند و خلاقانه فکر کنند. این کودکان می توانند به دنبال راه حل های بیشتری بگردند و بهترین راه حل را انتخاب کنند.

۵.استقلال:

کودکان با اعتماد به نفس در استقلال و تصمیم گیری راحت تر هستند. آنها احساس استقلال می کنند و مسئولیت اعمال وانتخاب های خود را بر عهده می گیرند.

با توجه به ضرورت داشتن اعتماد به نفس در کودکان ، مربیان و والدین به طور موثری می توانند با راهنمایی های خود باعث اعتماد به نفس در کودکان شوند.

راهکار های سازنده برای اعتماد به نفس در کودکان:

۱.ایجاد یک محیط پرورشی:

قدم اول برای ایجاد تقویت اعتماد به نفس در کودکان، فراهم کردن فضای امن و حمایتی است که کودک در آن احساس ارزشمندی می کند و‌ مورد محبت و پذیرفته شدن قرار می گیرد.این محیط باید به گونه ای باشد که در آن گوش دادن فعال، درک کردن کودک، حمایت عاطفی و تشویق کودک وجود داشته باشد و والدین به رفع نیازهای کودک حساس باشند.مراقبان می توانند با ایجاد امنیت و اعتماد به رشد کودک کمک کنند. برای ایجاد محیط پرورشی مناسب، لازم است مرزها و انتظارات روشن باشد. مرزهای مشخص به کودکان کمک می کند تا بفهمند رفتار قابل قبول چیست.هنگامی که این مرزها به شیوه ای محبت آمیز و منسجم بیان می شود، کودکان احساس امنیت می کنند.

۲.تشویق به ابراز وجود:

تشویق به ابراز وجود و فردیت برای ایجاد اعتماد به نفس در کودکان حیاتی است. ابراز وجود شامل اجازه دادن به کودکان برای کشف علایق، بیان افکار و احساسات خود و اتخاذ انتخاب هایی است که با الویت آن ها همسو باشد.با دادن آزادی به کودکان، والدین و مراقبان به آنها قدرت می دهند تا برای خود ارزش بیشتری قائل باشند و هویت مناسبی برای خودایجاد کنند. حمایت از ابراز وجود می تواند از روش های مختلفی انجام شود، مانند تشویق کودکان به فعالیت های خلاقانه، دنبال کردن سرگرمی هایشان و به اشتراک گذاشتن نظراتشان. فراهم کردن فضایی بدون قضاوت از اهمیت بالایی برخوردار است.جایی که کودکان بتوانند به راحتی بدون ترس از انتقاد یا طرد شدن احساسات خود را بیان کنند.این امر باعث افزایش اعتماد به نفس در آن ها می شود و به آنها کمک می کند تا یک مفهوم مثبت از خودایجاد کنند.

۳.به رسمیت شناختن کودک و قدر دانی از دستاورد هایش:

قدردانی از تلاش، پیشرفت و دستاورد کودکان به آنها کمک می کند تا احساس غرور و اعتماد به نفسشان تقویت شود. تمجید ازدستاوردهای کودک، حتی موفقیت های کوچک باعث تقویت اعتماد به نفس و شکوفا شدن توانایی های کودک می شود. والدین و مراقبان می توانند از طریق تحسین شفاهی، جایزه های مادی کوچک و حتی یک لبخند از روی رضایت موفقیت های کودک را به رسمیت بشناسند و از موفقیت های کودک قدر دانی کنند. اگر تمرکز کودکان بر تلاش باشد نه صرفاً بر نتیجه، کودکان یاد می گیرند که برای کار خود ارزش قائل شوند. والدین باید این طرز تفکر آنها را تشویق کنند تا کودک یاد بگیرد چالش‌ها را بپذیرد و در مواجهه باشکست‌ها، نا امید نشود و به توانایی های خود برای یادگیری و ایجاد تجربه های جدید باور داشته باشد.

با استفاده از این روش ها در شیوه های فرزندپروری و مربیگری، بزرگسالان می توانند نقش حیاتی در پرورش اعتماد به نفس کودکان ایفا کنند.ایجاد یک محیط پرورشی مناسب، تشویق به ابراز وجود و فردیت و به رسمیت شناختن کودک و قدردانی از دستاوردهایش، گام های اساسی در کمک به کودکان برای ایجاد حس قوی عزت نفس می باشد.

برخی از علل پرخاشگری در کودکان

پرخاشگری در کودکان می تواند نشانه ای از مشکلات حل نشده ی کودک در حیطه های مختلف باشد.پرخاشگری وجه مشترک بسیاری از مشکلات درحیطه های پزشکی و شرایط زندگی کودک است.در اصل ضروری است اول علت پرخاشگری را فهمید تا بتوان آن را درمان کرد.

علل پرخاشگری را می توان به چندین دسته تقسیم کرد:

۱.اختلالات خلقی:

اولین موضوعی که باید بررسی شود این است که آیا مشکلات خلقی وجود دارد؟ کودکانی که دوقطبی هستند، در مراحل شیدایی خود، اغلب پرخاشگر می شوند. آنها کنترل خود را ازدست می دهند و تکانشی می شوند. از طرف دیگر، وقتی افسرده می‌شوند، اگرچه پرخاشگری کمتر دیده می شود اما می‌توانندتحریک‌پذیر شوند، و گاهی اوقات این تحریک‌پذیری و عصبانیت باعث می‌شود بچه‌ها کنترل خود را از دست بدهند.

نویسنده:رائول سیلوا

مترجم: پگاه دوستی

۲.روان پریشی:

بیماری های روان پریشی نیز ممکن است با پرخاشگری ظاهر شوند. به عنوان مثال، کودکان مبتلا به اسکیزوفرنی اغلب به محرک‌های درونی به گونه ای پاسخ می‌دهند که ممکن است برای دیگران آزاردهنده باشد. گاهی کودکان مبتلا به اسکیزوفرنی به همه چیز مشکوک می شوند و این عدم اعتماد خود را با پرخاشگری های شدید نشان می دهند.

۳.مشکلات حیطه تفکر:

کودکانی که در حیطه ی شناخت مشکلاتی دارند(هرگونه مشکل در تفکر) و همچنین کودکانی که در ارتباطات مشکل دارند (مانند اوتیسم) اغلب ممکن است دچار پرخاشگری شوند.

۴.تکانشگری:

تکانشگری و ضعف تصمیم گیری در کودکان مبتلا به ADHD، منجر به رفتار تهاجمی و پرخاشگرانه می شود.این کودکان معمولاً عواقب اعمال خود را در نظر نمی گیرند، که ممکن است منجر به رفتاری شود که از دید دیگران بی رحمانه و بد خواهانه به نظر برسد.

۵.اختلال سلوک

در اختلال سلوک، پرخاشگری بخش اصلی از اختلال است، و بر خلاف کودکان ADHD که به عواقب رفتار خود فکر نمی کند. کودکان سلوک به طور کاملا آگاهانه و عمدی اعمال مخرب خود را انجام می دهند و درمان و پیش آگهی در اختلال سلوک و ADHD کاملا متفاوت است.

۶.آسیب های مغزی:      

زمانی که کودک دچار آسیب لوب فرونتال یا انواع خاصی از صرع می شود ممکن است طغیان های تهاجمی را تجربه کند.در این مواردممکن است دلایل قابل درکی برای این رفتار تهاجمی وجود نداشته باشد.

۷.تروما:

زمانی که کودکان یا نوجوانان تحت تاثیر شرایط استرس زای شدید و تروما قرار می گیرند.امکان پرخاشگری بالا می رود.این پرخاشگریمعمولا به صورت مکرر پس از یک رویداد آسیب زا اتفاق می افتد و می تواند نشان دهنده ی یک مشکل عاطفی در حال حاضر باشد.بایدتوجه داشت این وضعیت نشان دهنده ی یک زمینه ی اساسی نیست و معمولا زود گذر است

با کودک عصبانی خود چه طور رفتار کنم؟

اگر فرزند شما عصبانی و پرخاشگر است و زندگی خانوادگی تان را به یک میدان جنگ تبدیل می کند، به شما نیاز دارد تا به او کمک کنید تا خشم خود را مدیریت کند.بنابراین، شما می توانید کودک دوست داشتنی پنهان شده دراو را دوباره کشف کنید و کمک کنید عادات بدی را که زندگی خانوادگی و شادی آینده فرزندانتان را خراب می کند،کنار بگذارد.

نویسنده:واسکو لوپز

مترجم: پگاه دوستی

اگر کودکی عصبانی، پرخاشگر یا خشن دارید، احتمالاً در مورد اینکه چه کاری باید انجام دهید، کاملاً سر در گم هستید.گویی فرزند شما مسئول است و همه در آن خانواده هراسان، نگران و ناامید دنبال راهی برای جلوگیری از این فروپاشی ها هستند.احتمالا از خود می پرسید که آیا راهی وجود دارد تا بتوانم اوضاع را تغییر دهم؟در ظاهر این یک موقعیت غیر ممکن به نظر می رسد.اما بهتر است قبل از اینکه بخواهید یک روانشناس کودک، روانپزشک یا روان درمانگر کودک پیدا کنید تا کودکتان را اصلاح کند،بدانید که درچند قدم می توانید کودک و زندگی خانوادگی خود را تغییر دهید و بیاموزید که چگونه مربی مدیریت خشم فرزندتان شوید.

سوال اصلی این است که والدین در این مواقع چه کاری می توانند انجام دهند؟

در ابتدا باید درک کنید که این رفتار پرخاشگرانه تنها راه ارتباطی است که کودک فرا گرفته است.این کودک ممکن است به شدت مضطرب باشد.این کودکان توانایی مدیریت احساسات خود و ابراز آن ها را به روش بالغانه تری ندارند.آنها ممکن است مشکلاتی در حیطه تکلم،کنترل تکانه و حل مسئله داشته باشند.

 بچه هایی که دچار پرخاشگری هستند،معمولاً نمی توانند ناامیدی یا خشم خود را به شیوه ای مؤثرتر کنترل کنند، مثلاً آنها با روش هایی مثل صحبت کردن نمی توانند منظور خود را بیان کنند. با این وجود، نحوه واکنش شما در هنگام خشم کودک می تواند بر این موضوع تاثیر گذار باشد که  آیا او به همان شیوه ناکارآمد قبل پاسخ خواهد داد یا راه‌های بهتری برای مدیریت احساسات خود پیدا می کند.

نکاتی که در هنگام عصبانیت فرزندتان باید بدانید:

۱.آرام بمانید:

در مواجهه با یک کودک خشمگین، به راحتی می توانید احساس کنید که از کنترل خارج شده اید و بر سر او فریاد می زنید. اما وقتی فریاد می زنید، شانس کمتری برای درست شدن اوضاع دارید. در عوض، شما فقط آنها را تهاجمی تر و سرکش تر خواهید کرد. هر چقدر هم که سخت باشد، اگر بتوانید آرام بمانید و بر احساسات خود مسلط باشید، می توانید الگوی فرزندتان باشید و همین کار را به او بیاموزید.

۲.تسلیم نشوید:

برای متوقف کردن آنها با هرچه می خواهند موافقت نکنید زیرا این کار باعث تشویق بیشتر آنها برای ادامه ی این رفتار برای به دست آوردن هر آنچه می خواهند می شود.

۳.رفتار مناسب را تحسین کنید:

زمانی که کودکتان به آرامی رفتار می کند او را به خاطر کنترلی که به رفتار خود دارد تحسین کنید.همچنین هنگامی که کودکتان سعی می کند احساسات خود را به صورت شفاهی و آرام بیان کند یا سعی می کند در زمینه ای که با شما اختلاف نظر دارد سازش پیدا کند،او را به خاطر این تلاش ها تحسین کنید.

۴.به آنها کمک کنید مهارت حل مسئله بیاموزند:

وقتی کودک شما ناراحت نیست، زمان کمک است.تلاش کنید قبل از اینکه درگیری ها به طغیان های پرخاشگرانه تبدیل شوند، احساسات آن ها را کنترل کنید و راه حل هایی برای تعارض بیابند. می توانید از آنها بپرسید که چه احساسی دارند و برای حل این مشکل چه فکری دارند.

۵.از محرک ها اجتناب کنید:

واسکو لوپز روانشناس بالینی، می گوید اکثر بچه هایی که به طور مکرر دچار فروپاشی می شوند، این کار را در زمان های بسیار قابل پیش بینی مانند زمان تکالیف، زمان خواب، یا زمان توقف بازی (چه بازی لوگو باشد چه ایکس باکس)انجام می دهند.معمولاً زمانی انفجار خشم صورت می گیرد که از کودک خواسته می شود کاری را انجام دهد که دوست ندارد، یا از انجام کاری که دوست دارد دست بکشد.در این مواقع موارد زیر کمک کننده هستند:

هشدارهای زمانی:برای مثال اگر تا ده دقیقه دیگر حاضر نباشی ما می رویم

شرط گذاشتن:اول اتاقت را جمع کن تا بتوانی با ایکس باکست بازی کنی

آماده سازی فرزندتان برای موقعیت ها:اگر نمیخواهی خانه ی مادربزرگ بیایی دلیلت را توضیح بده

ابزارهای توسعه همدلی در کودکان

چرا باید در مدارس همدلی وجود داشته باشد؟

همدلی در مدارس این قدرت را می دهد که:

۱) دانش آموزان تجهیز شوند

همدلی به معنای چیزی بیشتر از بهتر رفتار کردن با دیگران است- همدلی یعنی بهتر انجام دادن. در زمانی که ارتباط و تغییر مشخص می‌شود، دانش‌آموزانی که امروز در کلاس یاد می‌گیرند روابط خود را ایجاد و هدایت کنند، فردا در دفترکار و اتاق هیئت مدیره پیشرفت خواهند کرد. همدلی با احساسات و دیدگاه های دیگران (صرف نظر از اینکه کودکان در آینده چه مسیری را طی می کنند یا چه شغلی را بر عهده می گیرند)، پایه و اساس ارتباطات خوب، کار گروهی و رهبری قوی است.

نویسنده: آشوکا

مترجم: پگاه دوستی

۲) مدارس متحول شوند

تمرین همدلی منجر به بهبود مدیریت کلاس درس و زمان بیشتر برای یادگیری می شود. دانش آموزان هر روز آماده یادگیری هستند و معلمان برای رسیدگی به نیازهای اجتماعی و عاطفی دانش آموزان مجهزتر هستند. مدارسی که متعهد به آموزش به شیوه های همدلانه هستند، از معلمان کاراتری برخوردارند. زیرا با معلمان با اعتماد و درک شایسته تری رفتار می شود.

۳) دنیا تغییر کند

دنیای ما مملو از چالش های پیچیده است، جایی که تصمیم یک فرد می تواند تأثیرات زیادی در جوامع و فرهنگ ها داشته باشد. همدلی به ما اراده و ابزارهایی را می دهد که تغییر دهندگان موثری باشیم. چالش های پیچیده امروزی را نمی توان توسط یک شخص یا یک سازمان حل کرد. همدلی به ما انگیزه می‌دهد تا با هم چیز بهتری بسازیم و به ما کمک می‌کند این کار را با تخیل و احترام انجام دهیم- با درک عمیق مردم و دنیای اطرافمان.

نقشه راه برای ارتقای همدلی در مدارس:

قدم اول: آماده سازی

قدم دوم: درگیر شدن

قدم سوم: فکر کردن و عمل کردن

قدم اول: آماده سازی

همدلی در خلاء ایجاد نمی شود. محیط (از جمله افراد در آن و ارزش‌ها، قوانین و آیین‌هایی که آن را تعریف می‌کنند) مهم است. قبل از اینکه بتوانیم همدلی را به احساس معناداری توسعه دهیم، ابتدا باید شرایطی را ایجاد کنیم که در آن همدلی بتواند رشد کند.

یک فضای امن ایجاد کنید

ایجاد یک محیط مبتنی بر اعتماد، هسته اصلی باز کردن قفل همدلی است. در محیطی که مبتنی بر اعتماد است، حتی آسیب‌پذیری هم یک دارایی برای یادگیری است، زیرا در آن ابراز عاطفی تشویق می‌شود و یک خط اتفاقات مدرسه را از آنچه در خانه رخ می دهد، جدا می‌کند.

توسعه شایستگی هیجانی

قبل از اینکه بتوانیم هیجان های دیگران را شناسایی و تفسیر کنیم، ابتدا باید هیجان های خود را درک کرده و مدیریت کنیم. این نوع از خود- فهمی، به نوبه خود، به واژگانی اساسی برای توصیف احساسات و عواطف نیاز دارد: چیزی که معمولاً سواد عاطفی نامیده می شود. سواد عاطفی می تواند در سنین مختلف اشکال مختلفی داشته باشد: به عنوان مثال،می توانیم به کودکان خردسال آموزش  برچسب زدن به احساسات خود و دیگران را  یاد دهیم و باعث ایجاد فرصت هایی برای خود اندیشی مداوم در بین معلمان و بزرگسالان شویم.

رهبری با مثال

 همدلی را نمی توان به صورت انفرادی یاد گرفت، همدلی باید از معلمان، مدیران و دوستان الگوبرداری شود. صرفاً به لطف روشی که کودکان یاد می‌گیرند و تمایل آنها به تمرین رفتارهای مدل‌سازی شده، رفتار معلم می‌تواند تأثیرغیرمنتظره‌ای بر احساس ایمنی کودک داشته باشد.

قدم دوم: درگیر شدن

در بیشتر طول تاریخ بشر، یک فرد می‌توانست انتظار داشته باشد که در یک مکان زندگی کند و یک شغل داشته باشد، و عمدتاً با افراد دیگری که همان اعمال مذهبی و فرهنگی را دارند تعامل داشته باشد. دنیای امروز ایجاب می کند که هر یک از ما سطح پیچیده ای از همدلی شناختی (نه صرفاً اتوانایی احساس آنچه دیگری احساس می کند، بلکه توانایی درک احساسات دیگران) را تمرین کنیم. همدلی چیزی نیست که شما دارید یا ندارید، و چیزی نیست که بتوانید در یک ساعت یاد بگیرید و از این به بعد حفظ کنید. همدلی بسیار شبیه یوگا یا نواختن پیانو می‌باشد و باید بخشی از تمرین روزانه شود. در حالی که هیچ راه واحدی برای پرورش همدلی وجود ندارد، گام‌های متعددی وجود دارد که می‌توانید برای توسعه آن در طول زمان بردارید.

داستان سرایی

داستان ها پیش فرض های ما را به چالش می کشند و ما را قادر می سازند کفش های کسانی را بپوشیم که تجربیاتشان با ما متفاوت است [مترجم: خودمان را جای آن ها بگذاریم]. از طریق داستان‌ها است که کودکان ابتدا وارد دنیای خیالی می‌شوند و با شخصیت‌ها، شرایط و رویدادهایی روبرو می‌شوند که در غیر این صورت هرگز امکان تجربه ی آن را نداشتند

بازی گروهی

دنیای ما دنیایی است که در آن بازی و یادگیری به طور جدایی ناپذیری به هم مرتبط هستند: جایی که مهارت‌هایی که دانش‌آموزان در زمین بازی یا خانه با اسباب‌بازی‌های خود یاد می‌گیرند، همان مهارت‌هایی است که برای پیشرفت در کلاس درس، محل کار و به  عنوان شهروندان جهانی به آن‌ها نیاز دارند. همدلی در زمین بازی آغاز می شود، جایی که تخیل آزاد می شود. جایی که بچه ها یاد می گیرند تعارضات خود را حل کنند و قوانین خود را اجرا کنند.

غوطه  وری

با غوطه ور شدن در تجربیات دیگران، ما یاد می گیریم که دیدگاهی فراتر از برچسب ها و کلیشه ها داشته باشیم و از تجسم کردن سطحی به درک عمیق تغییر برسیم. این تجربیات همه جانبه، چه با ایجاد روابط بین نسلی جوان و پیر باشد چه با راه رفتن با کفش کس دیگری که در نزدیکی ما زندگی می کند ولی در دنیایی جدا از ما [مترجم: خود را بتوانیم جای فرد دیگری قرار دهیم که در ظاهر در کنار ما زندگی می کند اما دنیایی درونی کاملا متفاوت از ما دارد]، به ما این امکان را می دهد تا نیروهای مرتبط زیادی را که جوامع محلی و جهانی ما را تشکیل می دهند، درک کنیم.

حل مسئله جمعی

عمل همکاری به خودی خود، همدلی را به گونه ای ایجاد می کند که گفتگو به تنهایی نمی تواند آن را ایجاد کند. در عمل همکاری، از طریق چالش های مشترک و پیروزی های مشترک، ما به درک آنچه در مشترکات داریم می رسیم و پیش فرض ها را به نفع درک دقیق تر از بین می بریم.

قدم سوم: فکر کردن و عمل کردن

توانایی ما برای همدلی با دیگران و درک آنها، زمانی خوب است که ما چطور بر اساس این درک عمل کنیم. ما می دانیم که می توان رنج دیگری را درک کرد، اما مجبور نباشیم بر اساس آن رنج عمل کنیم. و ما می دانیم که همدلی شناختی به تنهایی می تواند برای بهبود وضعیت فردی دیگر، استفاده شود. به همین دلیل است که همدلی در عمل، مهم است.

همدلی می‌تواند به ما کمک کند بی‌عدالتی را شناسایی کرده و با آن ارتباط برقرار کنیم، اما همدلی زمانی قوی‌تر است که ما را وادار به ایستادن و مداخله در برابر بی عدالتی کند. به عنوان معلم و والدین، چه کاری می توانیم انجام دهیم تا مطمئن شویم که بچه ها احساس می کنند که هم باید و هم می توانند در برابر بی عدالتی اقدام کنند؟

ارزش های مشترک + تفاوت ها را شناسایی کنید:

همدلی به معنای شناخت نقاط انسانی مشترک در دیگران و همچنین نام بردن و قدردانی از تفاوت هاست. اینگونه است که ما از فرافکنی، جایی که تصور می‌کنیم به جای دیگران چه می‌کنیم، به همدلی، جایی که تصمیم‌های دیگری را درک می‌کنیم و به آن احترام می‌گذاریم، حرکت می‌کنیم.

شجاعت را القا کنید:

دهه‌ها تحقیق در روان‌شناسی اجتماعی به ما نشان داده است که پرورش رفتارها و نگرش‌های اجتماعی کافی نیست: شما باید عمداً با نیروهایی که بر سر راه آنها ایستاده‌اند مقابله کنید.

فعال کردن اقدام:

گام نهایی برای پرورش همدلی شامل ایجاد فرصت هایی است که از طریق آن کودکان می توانند همدلی را عملی کنند و رفتارهای اجتماعی را به نفع دیگران انجام دهند.