پیوند میان مادر و کودک یکی از مهمترین تجربههای انسانی است که پژوهشهای روانشناسی و رشد آن را از زوایای مختلف بررسی کردهاند. این رابطه نه فقط به مراقبتهای جسمی، بلکه به پاسخدهی عاطفی، تعامل حساس و حضور پیوسته بستگی دارد.

نویسنده: دکتر سوزان مک گاروی
مترجم:پگاه دوستی َ(دوره ی دکتری تخصصی روانشناسی)
چه چیزی پیوند مادر–کودک را شکل میدهد؟
تحقیقات اخیر نشان میدهند، که رابطهی دلبستگی بین مادر و کودک نه فقط پس از تولد، بلکه از دوران بارداری و اوایل پس از زایمان شروع میشود. کیفیت تعاملات اولیه ، پاسخ به گریه، تماس پوستی، و توجه عاطفی ،نقش اساسی در شکلگیری این پیوند دارد و در رشد هیجانی و اجتماعی کودک اثر میگذارد. در این مسیر، سلامت روان مادر (مثلاً افسردگی پس از زایمان یا استرس) نقش مهمی در کیفیت رابطه دارد و میتواند فرایند دلبستگی را تحت تأثیر قرار دهد.
نظریهی دلبستگی جان بالبی چیست؟
نظریهی دلبستگی، اولین بار توسط جان بالبی ارائه شد و بعدها توسط مری اینسورث توسعه یافت. این نظریه توضیح میدهد که کودکان از بدو تولد به شکل احساسی به مراقب اصلی خود که اغلب مادر است،وابسته میشوند و این وابستگی نه فقط جسمی، بلکه روانی و عاطفی است.
جان بالبی معتقد بود که کودکان از ابتدای تولد برای بقا و رشد عاطفی نیاز دارند با یک فرد مراقب اصلی (اغلب مادر) پیوند برقرار کنند. این پیوند، پایه اعتماد و امنیت کودک است و به او امکان میدهد جهان را با کنجکاوی و آرامش کشف کند.
بالبی مفهومی به نام پایگاه امن (Secure Base) معرفی کرد؛ یعنی کودک وقتی مطمئن است مادر در دسترس و پاسخگوست، میتواند برای کاوش محیط از او جدا شود و بعد دوباره به او بازگردد.

اصول کلیدی نظریهی بالبی و کاربرد آن در زندگی روزمره والدین
۱. پایگاه امن (Secure Base)
بالبی معتقد بود کودک برای رشد سالم به یک «پایگاه امن» نیاز دارد؛ یعنی وجود مراقبی که پاسخگو و در دسترس باشد، به کودک این امکان را میدهد که از او فاصله بگیرد، محیط اطراف را کاوش کند و یاد بگیرد مستقل شود، بدون اینکه احساس ترس یا ناامنی کند.
نمونههای عملی برای والدین:
- کاوش در پارک: اجازه دهید کودک چند متر از شما دور شود و با اسباببازیها یا محیط بازی کند، اما همیشه در دید شما باشد. وقتی کودک بازمیگردد، او را در آغوش بگیرید و با محبت و تشویق نشان دهید که بازگشت امن است.
- فعالیتهای مستقل در خانه: کودک را تشویق کنید خودش لباسش را انتخاب کند یا اسباببازیها را مرتب کند، در حالی که شما مراقب هستید و در صورت نیاز او را حمایت میکنید.
- کودک و مدرسه/مهدکودک: هنگام رفتن کودک به مدرسه، خداحافظی کوتاه و مطمئن باعث میشود کودک بداند جدایی کوتاه است اما شما بازمیگردید، این تجربه احساس امنیت و اعتماد او را تقویت میکند.

۲. رفتارهای دلبستگی ذاتی
کودکان به طور ذاتی رفتارهایی دارند که باعث جلب توجه مراقب میشود، مانند گریه، لبخند، تماسگیری و دنبال کردن مادر. این رفتارها ابزارهای طبیعی برای ایجاد پیوند و تقویت رابطه عاطفیاند و بالبی آنها را جزء کلیدی نظریه خود میدانست.
نمونههای عملی برای والدین:
- گریه نوزاد: وقتی کودک گریه میکند، پاسخ سریع، صحبت آرام و تماس فیزیکی باعث میشود کودک بداند نیازش مهم است و شما حضور دارید.
- لبخند و تعامل: وقتی کودک لبخند میزند یا دست تکان میدهد، با لبخند متقابل، بازی کوتاه یا صحبت کردن پاسخ دهید تا پیوند عاطفی تقویت شود.
- دنبال کردن و بازی: وقتی کودک شما را در خانه دنبال میکند یا میخواهد با شما بازی کند، وقت کوتاهی به او اختصاص دهید تا حس امنیت و توجه کافی داشته باشد.
۳. دوره حساس
بالبی معتقد بود که دو تا پنج سال اول زندگی کودک یک دوره حساس برای شکلگیری دلبستگی است. تجربههای مثبت در این دوران، مانند پاسخدهی مستمر و تعامل گرم، پایه اعتماد و احساس امنیت کودک را ایجاد میکند و تأثیر عمیقی بر رشد هیجانی و اجتماعی دارد.
نمونههای عملی برای والدین:
- روتین روزانه: برقراری روتین مشخص صبح، عصر و هنگام خواب به کودک حس پیشبینیپذیری و امنیت میدهد.
- زمان بازی روزانه: اختصاص ۱۰–۱۵ دقیقه تعامل مستقیم با کودک، بدون حواسپرتی، باعث تقویت پیوند و اطمینان او میشود.
- تعامل احساسی: هر روز لحظاتی برای گفتوگو، نوازش و توجه مستقیم به کودک داشته باشید تا پایههای دلبستگی ایمن قویتر شوند.
نظریه بالبی تأکید میکند که پیوند عاطفی پایدار و پاسخگو بیش از هر عامل دیگری در رشد سالم کودک اهمیت دارد.

مری اینثورث و دلبستگی ایمن
مری اینسورث، همکار جان بالبی، نظریه دلبستگی را در عمل توسعه داد و با آزمایش موقعیت نا آشنا نشان داد کیفیت پاسخ مادر نوع دلبستگی کودک را تعیین میکند. او چهار سبک دلبستگی معرفی کرد:
- دلبستگی ایمن : کودک از مادر بهعنوان پایگاه امن استفاده میکند، هنگام جدایی ناراحت میشود و با بازگشت مادر آرام میشود.
- دلبستگی اجتنابی: کودک هنگام بازگشت مادر، توجه کمی نشان میدهد و احساسات خود را پنهان میکند.
- دلبستگی اضطرابی: کودک سردرگم و ناآرام است و با بازگشت مادر آرام نمیشود.
- دلبستگی آشفته: کودک رفتارهای متناقض و بینظم دارد
اصول کلیدی نظریهی اینثورث و کاربرد آن در زندگی روزمره والدین
تقویت دلبستگی ایمن
۱) پاسخدهی حساس و هماهنگ
پایه دلبستگی ایمن توجه مادر به پیامهای هیجانی کودک است. گریه، نگاه، لبخند و چسبیدن نشانههاییاند که مادر باید با واکنشی مهربان، دقیق و بهموقع به آنها پاسخ دهد. این هماهنگی به کودک میآموزد که نیازهایش قابل فهم و قابل برآورده شدن است و همین تجربه اساس اعتماد، آرامش و تنظیم هیجان را شکل میدهد.
۲) ثبات و پیشبینیپذیری در رفتار مادر
اینسورث تأکید میکند که کودک زمانی احساس امنیت میکند که واکنشهای مادر قابل پیشبینی باشند. رفتارهای پایدار، روتینهای منظم و عمل کردن به قولها باعث میشود کودک جهان را امن و قابل حدس تجربه کند. این ثبات پایهای برای کاهش اضطراب و افزایش حس کنترل در کودک است.
۳) حمایت متعادل از استقلال
دلبستگی ایمن حاصل تعادل میان «حمایت» و «فرصت برای تجربه» است. مادر نه زیادهازحد دخالت میکند و نه کودک را رها میکند، بلکه فضایی فراهم میکند که کودک بتواند مستقلانه تلاش کند و همزمان بداند در صورت نیاز به کمک، مادر در دسترس است. این تعادل موجب رشد احساس کفایت و توانمندی در کودک میشود.
۴) آرامسازی در بازگشت پس از جدایی
بازگشت مادر، یکی از لحظات حیاتی در شکلگیری پیوند ایمن است. کودکانی که مادرشان پس از جدایی با آرامش و پذیرش بازمیگردد، به سرعت آرام میشوند و پیام پایداری رابطه را دریافت میکنند. این لحظه برای کودک نشانهای واضح از قابل اعتماد بودن رابطه و تداوم حضور مادر است.
۵) در دسترس بودن بدون نیاز به کمال
اینسورث بر این نکته انسانمحور تأکید دارد که مادر لازم نیست کامل باشد؛ کافی است در لحظات مهم و نیازهای اصلی کودک حضور حساس و هماهنگ داشته باشد. اشتباهها و کمحوصلگیهای طبیعی آسیبی به دلبستگی نمیزنند؛ آنچه اهمیت دارد الگوی کلی رابطه است—رابطهای که در آن کودک احساس میکند دیده میشود، آرام میشود و فرصت رشد دارد.
۶) لحظات کوچک و تکرارهای روزانه بهعنوان سازنده دلبستگی ایمن
پیوند ایمن نتیجه رخدادهای بزرگ نیست، بلکه حاصل لحظات کوچک، ارتباطهای مکرر و تعاملات روزمره میان مادر و کودک است. همین لحظات ساده و مداوم زیربنای روانی فردی را میسازد که در آینده توانایی اعتماد، عشقورزی، کمکگرفتن و تنظیم هیجان دارد و جهان را جای امنتری تجربه میکند.

دونالد وینیکات :مفهوم مادر بهاندازه کافی خوب
وینیکات روانکاو بریتانیایی، مفهوم «Good Enough Mother» را معرفی کرد: مادر لازم نیست بینقص باشد، بلکه کافی است بهاندازه کافی حساس و پاسخگو باشد.
اشتباههای طبیعی و تأخیرهای کوچک باعث میشوند کودک یاد بگیرد که جهان کامل نیست و انعطاف و سازگاری را تجربه کند.
اصول کلیدی نظریهی وینیکات و کاربرد آن در زندگی روزمره والدین
۱) پذیرش تأخیرها و اشتباهها
- دیر پاسخ دادن به گریه: اگر به دلیل خستگی یا مشغله نتوانستید فوراً پاسخ دهید، بعداً کودک را آرام کنید، با او تماس فیزیکی برقرار کنید و به او اطمینان دهید که نیازش مهم است.
- خطا در بازی یا فعالیتها: اگر کودک در بازی یا نقاشی خطا کرد، به جای انتقاد شدید، با لبخند و راهنمایی ملایم او را تشویق کنید.
۲) تجربه استقلال و مواجهه با محدودیتها
- محدودیتهای کوتاه و طبیعی: گذاشتن مرزهای کوچک مثل «چند دقیقه صبر کن تا بازی تمام شود» یا «صبر کن تا نوبتت برسد» به کودک یاد میدهد جهان همیشه مطابق میل او نیست و تحمل و سازگاری را تجربه کند.
- تشویق تصمیمگیری: اجازه دهید کودک برای انتخاب اسباببازی، لباس یا فعالیت تصمیم بگیرد، حتی اگر نتیجه کامل نباشد. این کار استقلال و اعتماد به نفس او را تقویت میکند.
۳) اهمیت مراقبت از خود مادر
- مادرانی که استراحت کافی دارند و از حمایت خانواده یا همسر استفاده میکنند، پاسخدهی بهتر و مؤثرتر به کودک دارند. این مراقبت از خود، مستقیماً به امنیت و آرامش کودک منتقل میشود.
در نتیجه: پیوند مادر و کودک یکی از قدرتمندترین عوامل در رشد سالم هیجانی، اجتماعی و شناختی کودک است. مطالعات و نظریههای روانشناسی، از بالبی تا اینسورث و وینیکات، نشان میدهند که:
- حضور و پاسخدهی واقعی مادر، حتی با اشتباهها و کوتاهیهای طبیعی، پایه دلبستگی ایمن کودک را میسازد.
- رفتارهای طبیعی کودک مانند گریه، لبخند و تماسگیری، ابزارهایی برای ایجاد و تقویت پیوند هستند.
- دوره حساس کودکی (دو تا پنج سال اول) فرصت طلایی برای ایجاد تجربههای مثبت و اعتماد کودک به مادر است.
- اشتباهها و محدودیتهای طبیعی مادر نه تنها آسیب نمیزنند، بلکه باعث یادگیری انعطاف و سازگاری کودک میشوند.
- تعامل روزانه، بازی، گفتوگو و روتینهای منظم پایه امنیت و اعتماد کودک را تقویت میکنند.
در نهایت، پیام اصلی برای والدین این است که: کامل بودن لازم نیست؛ حضور، توجه و محبت واقعی کافی است. حتی لحظات کوتاه اما با کیفیت میتوانند پیوندی پایدار و سالم بسازند که تا بزرگسالی اثرگذار خواهد بود.