.

وبلاگ دنیا نهضت

چطور به کودکان مدیریت احساسات، همدلی و تنظیم هیجان را یاد بدهیم؟

یکی از اساسی ترین مسائل در حوزه تربیت کودک توجه به این نکته است که کودک باید یاد بگیرد هیجاناتش را بشناسد و مدیریت کند. اما این جمله دقیقاً یعنی چه؟ و والدین چطور می‌توانند چنین مهارت بزرگی را در یک ذهن کوچک پرورش دهند؟

مدیریت احساسات و یادگیری همدلی، بر خلاف تصور رایج، چیزی ذاتی نیست؛ بلکه مهارتی آموختنی است که زیربنای رفتار، سلامت روان و روابط اجتماعی کودک را تشکیل می‌دهد. کودکی که احساساتش را می‌شناسد، نه‌تنها کمتر رفتارهای انفجاری دارد، بلکه در آینده در حل‌مسئله، دوستیابی و مدیریت استرس نیز موفق‌تر خواهد بود.

تدوین و گردآوری : دنیا نهضت – روانشناس کودک و نوجوان

۱. از احساسات صحبت کنید تا کودک زبان هیجان یاد بگیرد

کودک برای مدیریت احساسات ابتدا باید «زبان هیجان» را یاد بگیرد؛ یعنی بتواند تشخیص دهد چه چیزی را احساس می‌کند و آن را بیان کند.

برای این کار:

  • از احساسات در مکالمات روزمره استفاده کنید.
    «من امروز کمی مضطرب بودم ولی با صحبت‌کردن بهتر شدم.»
  • از کودک سؤال‌های باز بپرسید:
    «وقتی اسباب‌بازی‌ت گم شد، چه احساسی پیدا کردی؟»
  • از کلمات ساده احساسی شروع کنید: خوشحال، ناراحت، ترسیده، کلافه.

تحقیقات دانشگاه ییل نشان می‌دهد کودکانی که واژگان هیجانی بیشتری دارند، تنظیم هیجانی سریع‌تری نیز نشان می‌دهند.

۲. احساس را رد نکنید؛ رفتار را هدایت کنید

جمله‌هایی مثل «گریه نکن»، «ناراحت شدن نداره که» یا «این چیزا ترس نداره» هرچند از روی محبت گفته می‌شوند، اما به کودک پیام می‌دهند که احساسش «غلط» است. در تربیت هیجانی، مهم‌ترین اصل این است که احساس همیشه معتبر است؛ رفتار نیاز به هدایت دارد. مثال:

  • «می‌فهمم عصبانی شدی… اما نمی‌تونیم اسباب‌بازی رو پرت کنیم. بیا بگیم چی ناراحتت کرده.»

این الگو به کودک یاد می‌دهد احساساتش پذیرفته شده‌اند، اما رفتار باید در چارچوب باشد.

۳. همدلی را از رفتار خودتان به کودک منتقل کنید

کودکان همدلی را با «دیدن» یاد می‌گیرند، نه با نصیحت. وقتی شما با لحن نرم، درک کردن و پرسیدن سؤال‌های همدلانه با کودک رفتار می‌کنید، او همان الگو را در روابطش تکرار می‌کند. کارهای کوچک اما مؤثر:

  • وقتی کسی ناراحت است، به کودک بگویید:
    «فکر می‌کنی الان چه احساسی داره؟»
  • هنگام دیدن کارتون، احساس شخصیت‌ها را تحلیل کنید.
  • اگر اشتباه کردید، عذرخواهی کنید. این رفتار قدرتمندترین درس همدلی است.

۴. مهارت‌های آرام‌سازی را به شکل بازی آموزش دهید

هیچ کودکی در اوج عصبانیت نمی‌تواند منطقی رفتار کند؛ همان‌طور که هیچ بزرگسالی هم نمی‌تواند. مغز کودک در هنگام طوفان هیجانی به «دستور» والد واکنش نشان نمی‌دهد، اما به «ابزارهای آرام‌سازی» واکنش نشان می‌دهد.

چند روش بازی‌گونه:

  • نفس لاک‌پشتی: به کودک یاد بدهید مثل لاک‌پشت آرام نفس بکشد و آرام بیرون دهد.
  • بازی بادکنک: تصور کند شکمش مثل بادکنک پر و خالی می‌شود.
  • کشیدن خط‌های آرام‌بخش: با انگشت روی کف دستش خط‌های آرام بکشید.
  • کاردستی بطری آرامش: بطری پر از آب و اکلیل درست کنید و به کودک آموزش دهید هنگام عصبانیت بطری را تکان دهد و سپس بطری را روی میز بگذارد و اجازه دهد اکلیل ته نشین شود. نگاه کردن به جریان اکلیل مغز را آرام می‌کند.
  • این تکنیک‌ها در چندین مطالعهٔ عصب‌روان‌شناسی باعث کاهش برانگیختگی هیجانی شده‌اند.

۵. تمرین‌های کوچک همدلی در طول روز

همدلی مهارتی است که باید در موقعیت‌های واقعی تمرین شود. چند تمرین ساده:

  • وقتی کودک اسباب‌بازی‌اش را به اشتراک نمی‌گذارد، تشویقش کنید احساس دوستش را تصور کند.
  • هنگام کمک به یک حیوان یا همکلاسی، احساس‌های مثبت این رفتار را برجسته کنید.
  • وقتی کسی در خانواده ناراحت است، کودک را دعوت کنید پیام محبت یا نقاشی برای او درست کند.

این تمرین‌ها مسیرهای عصبی مرتبط با همدلی را تقویت می‌کنند.

۶. به کودک فرصت بدهید خودش مسئله را حل کند

گاهی والدین خیلی سریع مداخله می‌کنند: «باشه عزیزم، من حلش می‌کنم.» اما کودک باید یاد بگیرد چطور از دل احساسات یک راه‌حل بسازد. پرسش‌هایی که به او کمک می‌کند:

  • «الان چه احساسی داری؟»
  • «به نظرت چی کمکت می‌کنه بهتر بشی؟»
  • «چطور می‌تونی مشکل رو حل کنی؟»

این دقیقا همان چیزی است که مهارت «حل مسئله هیجانی» نام دارد.

یاد دادن مدیریت احساسات، همدلی و تنظیم هیجان به کودک کار پیچیده‌ای نیست، بلکه مجموعه‌ای از رفتارهای کوچک روزانه است: گوش‌دادن، نام‌گذاری احساسات، همراهی کردن و فرصت دادن برای تمرین. این مهارت‌ها سرمایه‌ای هستند که کودک را برای تمام سال‌های آینده همراهی خواهند کرد: کودکی آرام‌تر، اجتماعی‌تر، سازگارتر و تاب‌آورتر.

رشد کودک در عصر هوش مصنوعی؛ چگونه فرزندمان را برای تعامل سالم با ربات‌ها و ابزارهای هوشمند آماده کنیم؟

جهان کودکان امروز با دنیایی که ما در آن بزرگ شدیم تفاوت اساسی دارد. آن‌ها از همان سال‌های ابتدایی زندگی با ابزارهایی روبه‌رو هستند که نه‌تنها پاسخ می‌دهند، بلکه یاد می‌گیرند، واکنش نشان می‌دهند و حتی به احساساتشان پاسخ شبه‌انسانی می‌دهند. هوش مصنوعی، ربات‌های اجتماعی و اسباب‌بازی‌های هوشمند امروزه بخشی از محیط رشد کودک شده‌اند؛ بنابراین پرسش مهمی ایجاد می‌شود، کودک ما چگونه می‌تواند در این دنیای جدید رشد سالم و متعادلی داشته باشد؟

تدوین و گردآوری : دنیا نهضت – روانشناس کودک و نوجوان

پژوهش‌های حوزه Child–Robot Interaction نشان می‌دهد که کودکان تمایل دارند ربات‌های تعاملی را به‌عنوان موجوداتی «قابل اعتماد»، «مهربان» یا حتی «دوست» تصور کنند. این موضوع نه‌تنها فرصتی تازه برای یادگیری ایجاد می‌کند، بلکه مسئولیت والدین را برای هدایت این تجربه‌ها چند برابر می‌سازد.

۱. نقش هوش مصنوعی در رشد شناختی؛ فرصت یا تهدید؟

ابزارهای هوشمند می‌توانند در برخی زمینه‌ها به رشد شناختی کودک کمک کنند. بازی‌ها و ربات‌های آموزشی، توانایی‌هایی مثل حل مسئله، زبان‌آموزی یا خلاقیت را تقویت می‌کنند. اما نکته کلیدی این است که هیچ فناوری‌ای نمی‌تواند جای روابط انسانی را بگیرد.

کودک در تعامل با یک ربات ممکن است مهارتی را بیاموزد؛ اما یادگیری مؤثر زمانی اتفاق می‌افتد که این تجربه با حضور و هدایت بزرگسال همراه باشد. بنابراین بهترین استفاده از فناوری این نیست که جای والد را بگیرد، بلکه باید تکمیل‌کننده تجربه‌های یادگیری کودک باشد.

۲. چگونه کودک را برای تعامل سالم با ابزارهای هوشمند آماده کنیم؟

الف) آموزش مرزبندی: ربات دوست نیست، ابزار است

کودکان به‌طور طبیعی به اشیای هوشمند جان می‌دهند. لازم است از ابتدا به آن‌ها توضیح دهیم که این دستگاه‌ها «زنده» نیستند و احساس واقعی ندارند. این آگاهی به کودک کمک می‌کند:

  • وابستگی عاطفی پیدا نکند
  • احساس گناه، ترس یا دلبستگی عمیق غیرواقعی را تجربه نکند
  • نقش والدین و روابط انسانی را درک کند

این یک گفت‌وگوی ساده اما بسیار ضروری است.

ب) مشارکت فعال والدین در استفاده از ابزارهای هوشمند

بهتر است والدین همراه کودک، بازی یا فعالیت آموزشی را انجام دهند. مشارکت شما باعث می‌شود

  • کودک محتوای دریافتی را بهتر پردازش کند
  • درباره تجربه‌اش صحبت کند
  • تفاوت بین واقعیت و فناوری را بفهمد
  • به جای وابستگی منفعل، یادگیری فعال داشته باشد

این دقیقاً همان نقطه‌ای است که پژوهش‌ها بر آن تأکید می‌کنند، نقش والد در دنیای فناوری‌محور نه کم‌رنگ‌تر، بلکه پررنگ‌تر شده است.

پ) تقویت مهارت‌های انسانی در کنار فناوری

هوش مصنوعی هرچقدر پیشرفت کند، هنوز نمی‌تواند جای همدلی، تنظیم هیجانات، ارتباط چهره‌به‌چهره، خلاقیت آزادانه، تجربه‌های بدنی و بازی واقعی را بگیرد. بنابراین برای تعادل در رشد کودک، لازم است زمان استفاده از ابزارهای هوشمند با فعالیت‌هایی مثل:

  • بازی آزاد
  • وقت‌گذرانی خانوادگی
  • تعامل با همسالان
  • فعالیت‌های هنری و حرکتی

تکمیل شود. کودکی که در دنیای واقعی تجربه کافی دارد، در فضای دیجیتال هم سالم‌تر و هوشمندانه‌تر عمل می‌کند.

۳. تربیت دیجیتال: مهارتی ضروری برای والدین قرن ۲۱

هوش مصنوعی به زندگی کودکان اضافه می‌شود، چه بخواهیم چه نه. آنچه اهمیت دارد، کیفیت مواجهه کودک با این جهان نو است. والدین امروز نیاز دارند مثل نسل‌های گذشته، مهارت‌هایی برای حفاظت فیزیکی و عاطفی کودک داشته باشند؛ اما با این تفاوت که اکنون محیط رشد شامل «فضای دیجیتال» نیز هست.

چند نکته کلیدی تربیت دیجیتال:

  • قوانین مشخص برای استفاده از ابزارهای هوشمند ضروری است.
  • تعیین زمان‌های بدون تکنولوژی لازم و مهم است.
  • آموزش سواد رسانه‌ای از سنین پایین باید انجام گیرد.
  • گفت‌وگو درباره امنیت اطلاعات شخصی، حریم خصوصی و تشخیص واقعیت از تخیل باید انجام گیرد.
  • آشنایی والدین با ابزارهایی که کودک استفاده می‌کند بسیار حائز اهمیت است.

کودکی که سواد دیجیتال مناسبی یاد بگیرد، در آینده بزرگسالی امن‌تر، آگاه‌تر و مستقل‌تری خواهد بود.

۴. آینده‌ای که از آن نمی‌توان فرار کرد؛ ولی می‌توان برایش آماده شد

دنیای آینده ترکیبی از انسان و ماشین است. اما کودکان برای شکوفایی واقعی، همچنان به حضور، عشق، گفت‌وگو، مرزبندی و امنیت عاطفی نیاز دارند.

ربات‌ها و ابزارهای هوشمند می‌توانند فرصت‌های یادگیری شگفت‌انگیزی ایجاد کنند، به شرط آن‌که کودک بداند «ابزار» هستند، نه جایگزین انسان؛ و والد بداند که نقش او در این مسیر نه کم‌رنگ شده و نه قابل واگذاری. آینده متعلق به کودکانی است که با هوش مصنوعی آشنا، اما از انسانیت دور نشده‌اند.

اهمیت هوش هیجانی در کودکان و چگونگی پرورش آن از سنین پایین

تا چند سال پیش، بیشتر والدین تصور می‌کردند کلید موفقیت کودکان در مدرسه و زندگی، «هوش شناختی» یا همان IQ است. اما موج جدید پژوهش‌های روان‌شناسی رشد چیزی متفاوتی را نشان می‌دهد: هوش هیجانی (EQ) عامل قدرتمندتری برای تنظیم رفتار، روابط اجتماعی، تصمیم‌گیری و حتی عملکرد تحصیلی است.

تدوین و گردآوری : دنیا نهضت – روانشناسی کودک و نوجوان

هوش هیجانی یعنی توانایی شناخت احساسات، مدیریت رفتار برخواسته از احساسات، همدلی با دیگران و حل مسئله در موقعیت‌های هیجانی. کودکانی که EQ بالاتری دارند معمولاً زودتر دوست پیدا می‌کنند، بهتر با ناکامی کنار می‌آیند، کمتر رفتارهای پرخاشگرانه نشان می‌دهند و در آینده مهارت‌های زندگی سالم‌تری خواهند داشت.

چرا هوش هیجانی این‌قدر مهم است؟

۱. تنظیم هیجانی، رفتار سالم‌تری را به دنبال خواهد داشت.

پژوهش‌ها نشان می‌دهند کودکانی که می‌توانند احساساتشان را تشخیص دهند و نام بگذارند، کمتر دچار قشقرق‌های شدید، لجبازی‌های طولانی یا انفجار خشم می‌شوند. فهم احساسات، اولین گام برای کنترل آن‌هاست.

۲. تقویت مهارت‌های اجتماعی

کودکانی با هوش هیجانی بالاتر، دوست‌یابی راحت‌تری دارند، بهتر نوبت می‌گیرند،اختلافات را مسالمت‌آمیز حل می‌کنند، همدل‌تر و مهربان‌ترند.

۳. موفقیت تحصیلی

مطالعات نشان داده‌اند کودکانی که زفتار برخواسته از هیجاناتشان را مدیریت می‌کنند، در کلاس تمرکز بهتری دارند و در کارهای دشوار دیرتر تسلیم می‌شوند. برخلاف تصور بسیاری از والدین، تنظیم هیجان مقدمهٔ یادگیری شناختی است.

۴. کاهش اضطراب و استرس

کودکی که احساساتش را می‌شناسد، کمتر دچار نگرانی و آشفتگی می‌شود. در این صورت کودک می‌فهمد که «از دست دادن کنترل رفتار» تنها راه واکنش نشان دادن نیست.

هوش هیجانی از چه سنی شکل می‌گیرد؟

داده‌های تکاملی نشان می‌دهند پایه‌های EQ از سال‌های اولیه زندگی، یعنی از دوران نوزادی، ایجاد می‌شود.

  • نوزاد با دریافت پاسخ‌های آرام، اعتباردهنده و قابل‌پیش‌بینی از والدین، توانایی آرام شدن را یاد می‌گیرد.
  • کودک نوپا از طریق نام‌گذاری احساسات یاد می‌گیرد هیجانش را بشناسد.
  • در سنین پیش‌دبستانی‌ کودکان از طریق بازی، مکالمه و مشاهده رفتار والدین، مهارت همدلی و همکاری را تمرین می‌کنند.

پس پرورش EQ چیزی نیست که به دوران مدرسه موکول شود؛ از همان امروز آغاز می‌شود.

چطور هوش هیجانی کودک را از سنین پایین تقویت کنیم؟

۱. احساسات را نام‌گذاری کنید

این تکنیک اولین توصیه است: «نام گذاشتن احساس = منظم شدن تجربه احساس». مثالا:

  • «به نظر می‌رسه ناراحتی که اسباب‌بازی‌ت شکسته.»
  • «می‌بینم عصبانی شدی چون خواهرت نوبت رو رعایت نکرد.»

کودک کم‌کم یاد می‌گیرد بین هیجان و رفتار، تفاوت بگذارد.

۲. به کودک اجازه تجربه هیجان بدهید

اشتباهی که والدین زیاد انجام می‌دهند این است که می‌خواهند کودک سریع آرام شود. اما آرامش یک مهارت است، نه فرمان. والدین باید در کنار کودک بمانند، حمایت کنند و اجازه بدهند احساساتش فروکش کند.

۳. الگوی تنظیم هیجان باشید

کودکان «آنچه می‌بینند» را بیشتر از «آنچه می‌شنوند» می‌آموزند. وقتی کودک شاهد آرامش، تنفس عمیق، صحبت سالم دربارهٔ احساسات یا پذیرش اشتباه از سوی والد است، EQ او نیز تقویت می‌شود.

۴. از کتاب و داستان استفاده کنید

داستان‌ها به کودک کمک می‌کنند احساسات را در قالب شخصیت‌های قصه تجربه و تحلیل کند. کتاب‌های تصویری مخصوص هیجانات برای کودک زیر ۶ سال فوق‌العاده‌اند.

۵. بازی‌های تقویت EQ انجام دهید

بازی‌هایی مثل:

  • «حدس احساس» با کارت یا شکلک
  • «بازی نوبتی» مثل دومینو یا پازل مشترک
  • بازی‌های نقش‌آفرینی مثل پزشک، بیمار ، معلم، دانش‌آموز
  • بازی‌های بدنی که قانون دارند (مثل لی‌لی و قایم‌باشک)

این بازی‌ها، «کنترل تکانه»، «همکاری» و «مدیریت هیجان» را تقویت می‌کنند.

۶. فرصت تصمیم‌گیری بدهید

تصمیم‌های کوچک مثل انتخاب لباس یا میان‌وعده، به کودک حس کنترل می‌دهد. کودکی که احساس می‌کند «انتخاب دارد»، کمتر دچار رفتارهای انفجاری می‌شود. این مهارت مستقیماً به EQ کمک می‌کند.

هوش هیجانی هدیه‌ای است که والدین با رفتار و ارتباط خود می‌توانند آن را در کودک پرورش دهند. این مهارت، پایهٔ سلامت روان، روابط سازنده و موفقیت آینده کودک است. پرورش EQ کاری روزمره و ساده است، نه نیاز به ابزار پیچیده دارد، نه کلاس خاص، بلکه از دل رابطهٔ امن، بازی و گفتگو با کودک شکل می‌گیرد.

چرا بعضی‌ها از نوروفیدبک نتیجه می‌گیرند و بعضی نه؟

نگاهی به مهم‌ترین عوامل موفقیت در درمان با نوروفیدبک

نوروفیدبک در سال‌های اخیر به یکی از جذاب‌ترین روش‌های درمانی در روان‌شناسی و علوم اعصاب تبدیل شده است. بسیاری از افراد از آن برای بهبود تمرکز، کاهش اضطراب، درمان ADHD، مدیریت وسواس استفاده می‌کنند. اما یک واقعیت مهم وجود دارد: همه افراد از نوروفیدبک نتیجه یکسان نمی‌گیرند.
نتایج برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهد که بین ۱۶ تا ۵۷ درصد افراد نمی‌توانند یاد بگیرند که فعالیت مغزی خود را به شکل مؤثر تنظیم کنند؛ گروهی که به آن‌ها غیر پاسخ‌دهنده یا non-learners گفته می‌شود. این موضوع باعث شده برخی شک کنند که آیا نوروفیدبک واقعاً درمان مؤثری هست یا نه.

گردآوری و ترجمه : دنیا نهضت – روانشناس

خلاصه مقاله : Predictors of neurofeedback training outcome

اما پاسخ ساده نیست. مرور پژوهش‌های انجام‌شده نشان می‌دهد که نوروفیدبک می‌تواند مؤثر باشد، اما میزان موفقیت آن بستگی زیادی به ویژگی‌های خود فرد دارد. در ادامه، مهم‌ترین عواملی را که طبق تحقیقات می‌توانند موفقیت در نوروفیدبک را پیش‌بینی کنند، به زبان ساده مرور می‌کنیم.

۱. وضعیت اولیه مغز: مهم‌ترین عامل موفقیت

یکی از قوی‌ترین یافته‌های علمی این است که الگوهای مغزی اولیه افراد تأثیر زیادی در یادگیری نوروفیدبک دارند. اگر فعالیت مغزی فرد در همان موجی که قرار است تقویت یا کاهش یابد، در سطح مناسبی باشد، احتمال موفقیت او در تمرین بیشتر است. برای مثال:

  • در ADHD معمولاً موج‌های تتا بالا و بتا پایین هستند.
  • افرادی که در شروع تمرین، وضعیت مغزی‌شان کمی «پایدارتر» است، بهتر می‌توانند خودتنظیمی را یاد بگیرند.

این یافته شاید عجیب باشد، چون معمولاً فکر می‌کنیم کسی که مشکل بیشتری دارد، بیشتر هم از درمان سود می‌برد؛ اما نوروفیدبک یک درمان فعال است و مغز نیاز دارد حداقل توانایی خودتنظیمی را از قبل داشته باشد.

۲. ساختار مغز هم نقش دارد

برخی پژوهش‌ها نشان داده‌اند که حجم یا سلامت برخی نواحی مغزی می‌تواند بر یادگیری نوروفیدبک تأثیر بگذارد. برای مثال، در برخی افراد حجم بیشتر نواحی مرتبط با تولید امواج مورد هدف (مثل قشر حسی-حرکتی برای موج SMR) با عملکرد بهتر مرتبط است. البته این یافته‌ها هنوز قطعی نیستند، ولی نشان می‌دهند که مغز هر فرد با مغز فرد دیگر متفاوت است و همین تفاوت‌ها می‌تواند تعیین کند چه کسی از این روش بیشتر سود می‌برد.

۳. سن، جنسیت و هوش؟ تقریباً بی‌اثر!

خبر خوب برای بیشتر افراد این است که سن، جنسیت ، میزان هوش و توانایی های شناختی کلی طبق پژوهش‌ها نقش قابل توجهی در موفقیت نوروفیدبک ندارند. بنابراین تقریباً هر فردی، از کودک تا بزرگسال، می‌تواند در این زمینه شانس موفقیت مشابهی داشته باشد.

۴. استراتژی‌های ذهنی: بیش از حد تلاش نکنید!

جالب است که برخی مطالعات نشان می‌دهد تلاش بیش از حد برای «کنترل مغز» می‌تواند نتیجه را بدتر کند!
در موج‌هایی مثل SMR یا آلفا، ریلکس بودن و استفاده از تصویرسازی یا تفکر مثبت نتایج بهتری داشته است. به نظر می‌رسد نوروفیدبک نه یک «کار سخت»، بلکه بیشتر یک «هماهنگی آرام» با مغز است.

۵. وضعیت بیماری: در برخی اختلالات اهمیت دارد

در بیماری‌هایی مثل صرع، وجود آسیب در نواحی خاص مغز (مثلاً لوب گیجگاهی چپ) ممکن است موفقیت نوروفیدبک را سخت‌تر کند. اما عوامل دیگری مثل نوع دارو یا سابقه بیماری، معمولاً تأثیر قابل توجهی ندارند.

۶. مهم‌ترین پیش‌بینی‌کننده درمان: توانایی یادگیری خودتنظیمی

شاید بدیهی به نظر برسد، اما پژوهش‌ها تأکید می‌کنند کسانی که بهتر یاد می‌گیرند امواج مغزی خود را تنظیم کنند، معمولاً در نهایت علائمشان هم بیشتر بهبود پیدا می‌کند. این موضوع در ADHD و صرع به‌خوبی نشان داده شده است.

نوروفیدبک برای چه کسانی مناسب‌تر است؟

بر اساس نتایج علمی:

  • افرادی که الگوهای مغزی اولیه متعادل‌تری دارند، بیشتر سود می‌برند.
  • سن، جنس و هوش تأثیر زیادی ندارند.
  • آرامش و رها کردن کنترل بیش از حد می‌تواند کمک‌کننده باشد.
  • مهم‌ترین عامل درمانی، توانایی واقعی مغز در یادگیری خودتنظیمی است.

به طور کلی، نوروفیدبک ابزار مؤثری است، اما نه برای همه به یک اندازه. آینده این درمان به سمت پروتکل‌های فردمحور پیش می‌رود؛ یعنی براساس ویژگی‌های مغزی هر فرد، نوع تمرین متفاوت انتخاب خواهد شد.

اگر قصد تجربه نوروفیدبک را دارید، می توانید از جلسه مشاوره اولیه رایگان مرکز ما استفاده نمایید تا بر اساس ویژگی‌های فردی شما مناسب‌ترین پیشنهاد و برنامه به شما ارائه شود.

نوروفیدبک و ADHD: از پژوهش تا درمان؛ آنچه والدین باید بدانند

اختلال نقص توجه/بیش‌فعالی یا ADHD یکی از شایع‌ترین اختلالات دوران کودکی است که می‌تواند تا بزرگسالی ادامه پیدا کند. بسیاری از والدین سال‌هاست با چالش‌هایی مثل بی‌قراری، پرحرفی، تمرکز پایین یا رفتارهای تکانشی فرزندانشان دست‌وپنجه نرم می‌کنند. درمان‌های رایج معمولاً شامل داروهای محرک مثل ریتالین و رفتاردرمانی هستند؛ اما هر دو روش محدودیت‌هایی دارند. به همین دلیل، در سال‌های اخیر توجه زیادی به یک روش تازه‌تر جلب شده است، نوروفیدبک.

گردآوری و ترجمه : دنیا نهضت – روانشناس

خلاصه مقاله : Evaluation of neurofeedback in ADHD

نوروفیدبک چیست؟

نوروفیدبک به زبان ساده یعنی «یاد دادن به مغز برای بهتر کار کردن». در این روش به کمک سنسورهای EEG فعالیت مغز اندازه‌گیری و به صورت بازخورد تصویری یا صوتی به کودک نمایش داده می‌شود. کودک یاد می‌گیرد الگوهای مفید مغزی را تقویت و الگوهای نامناسب را کاهش دهد. این یادگیری شبیه یک نوع ورزش مغزی است و با تکرار مداوم (مثلاً ۳۰ تا ۴۰ جلسه) می‌تواند الگوهای پایدار ایجاد کند.

چرا نوروفیدبک برای ADHD مورد توجه قرار گرفته است؟

مطالعات نشان داده‌اند بسیاری از کودکان ADHD امواج تتا (کُند) بیشتری و امواج بتا (مرتبط با تمرکز) کمتری دارند. نوروفیدبک تلاش می‌کند این الگوها را بهبود دهد. همین فرضیه باعث شد پژوهش‌های گسترده‌ای از دههٔ ۱۹۷۰ آغاز شود و پروتکل‌های مختلفی مثل تقویت SMR (حالت آرام اما هوشیار) ، کاهش نسبت تتا/بتا ، آموزش پتانسیل‌های آهسته قشری (SCP) در درمان ADHD امتحان شوند.

پژوهش‌ها چه می‌گویند؟

طبق مرورهای علمی معتبر، نوروفیدبک در سال‌های اخیر از یک روش تجربی به درمانی با پشتوانه‌ی پژوهشی قابل توجه تبدیل شده است. برخی نتایج مهم عبارت‌اند از:

۱. بهبود علائم اصلی ADHD

متاآنالیزها نشان می‌دهند نوروفیدبک می‌تواند:

  • توجه را به‌طور قابل ملاحظه‌ای بهبود دهد
  • تکانشگری را کاهش دهد
  • بر بیش‌فعالی تأثیر متوسط اما پایدار داشته باشد

نکته مهم این است که این نتایج نه‌تنها بعد از پایان جلسات باقی می‌مانند، بلکه در برخی پژوهش‌ها تا شش ماه یا دو سال بعد نیز ادامه یافته‌اند.

۲. مقایسه با دارو

در چندین مطالعه، نوروفیدبک اثرهایی مشابه دارو در بهبود توجه و تکانشگری داشته است. البته دارو معمولاً اثر سریع‌تری دارد، اما نوروفیدبک یک مزیت مهم دارد و آن این که آثار آن پایدارتر است و عوارض جانبی دارو را ندارد.

۳. تفاوت پروتکل‌ها

پروتکل‌های استاندارد مثل SMR، SCP و کاهش تتا/بتا بیشترین پشتوانه علمی را دارند. برخی پروتکل‌های جدید یا پیچیده، نتایج ضعیف‌تری نشان داده‌اند، به‌ویژه اگر اصول یادگیری مغزی در آن رعایت نشده باشد.

۴. یادگیری، کلید موفقیت است

پژوهش‌ها تأکید می‌کنند که کودک باید واقعاً یاد بگیرد امواج مغزی‌اش را تنظیم کند؛ یعنی صرفاً انجام جلسات کافی نیست. در کودکانی که پیشرفت واقعی در «خودتنظیمی مغز» دیده می‌شود، معمولاً بهبودهای رفتاری بسیار پررنگ‌تر هستند.

آیا نوروفیدبک برای همه کودکان ADHD مناسب است؟

ADHD یک اختلال کاملاً ناهمگن است؛ یعنی همه‌ی کودکان الگوی مغزی یکسانی ندارند. برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهد تنها ۲۰ تا ۳۰ درصد کودکان الگوی تتا/بتای بالا دارند. بنابراین در آینده احتمالاً نوروفیدبک شخصی‌سازی‌شده اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد؛ یعنی درمان براساس نوع الگوی مغزی هر کودک انتخاب شود تا نتیجه مؤثرتر باشد.

نقش خواب

پژوهش‌های جدید نشان می‌دهند بسیاری از کودکان ADHD دچار مشکلات خواب هستند، مثل بدخوابی شبانه یا سختی در به خواب رفتن. جالب است بدانید برخی مدل‌های علمی پیشنهاد می‌کنند اثر مثبت نوروفیدبک—به‌ویژه پروتکل SMR—تاحدی ناشی از بهبود کیفیت خواب و افزایش ثبات ریتم مغزی باشد. پس توجه به خواب کودک می‌تواند کلید درمان مؤثرتر باشد.

آیا نوروفیدبک ارزش امتحان کردن را دارد؟

اگر به دنبال درمانی غیر دارویی، بدون عوارض، بلندمدت و علمی برای ADHD هستید، نوروفیدبک می‌تواند یک گزینه معتبر باشد. البته:

  • باید توسط متخصص آموزش‌دیده انجام شود
  • پروتکل استاندارد استفاده شود
  • تعداد جلسات کافی باشد
  • و پیشرفت کودک در یادگیری مغزی ارزیابی شود

نوروفیدبک یک معجزهٔ یک‌شبه نیست؛ اما شواهد علمی نشان می‌دهد می‌تواند در مسیر طولانی و پرپیچ‌وخم مدیریت ADHD، به بسیاری از کودکان کمک کند تا تمرکز قوی‌تر، آرامش بیشتر و کنترل رفتاری بهتری پیدا کنند.

آموزش خواب نوزاد؛ راهنمای کاربردی برای والدین خسته اما امیدوار

در سال اول زندگی، خواب یکی از مهم‌ترین نیازهای رشدی نوزاد است. بسیاری از والدین تصور می‌کنند چون نوزادان زیاد می‌خوابند، باید شب‌ها نیز خواب طولانی و یک‌تکه‌ای داشته باشند. اما واقعیت این است که در ماه‌های ابتدایی، الگوی خواب نوزاد قطعه‌قطعه و نامنظم است. نوزادان روزانه به ۹ تا ۱۲ ساعت خواب شبانه‌روزی نیاز دارند، اما بخش زیادی از این خواب در قالب چرت‌های کوتاه روزانه اتفاق می‌افتد. تا زمانی که ریتم شبانه‌روزی یا ساعت زیستی بدنشان شکل نگرفته، انتظار یک خواب شبانهٔ طولانی از آن‌ها منطقی نیست.

گردآوری و ترجمه : دنیا نهضت – روانشناس کودک و نوجوان

برگرفته از : sleepfoundation.org

تحقیقات نشان می‌دهد تکامل این ریتم داخلی معمولاً حدود ۳ تا ۶ ماهگی رخ می‌دهد. پس از این دوره، نوزاد به‌طور طبیعی تمایل پیدا می‌کند که شب‌ها بیشتر بخوابد و روزها بیدارتر باشد. این همان زمانی است که بسیاری از والدین به فکر «Sleep Training» یا آموزش خواب می‌افتند. روشی که می‌تواند کیفیت خواب خانواده را به شکل چشمگیری بهبود دهد.

Sleep Training دقیقاً چیست؟

آموزش خواب یعنی کمک به نوزاد برای اینکه یاد بگیرد به‌طور مستقل بخوابد و در هنگام بیدارشدن‌های شبانه، بدون وابستگی به بغل، شیر یا تکان‌دادن دوباره آرام شود. درواقع هدف نهایی، ساختن عادات خواب سالم و پایدار است؛ هم برای نوزاد و هم برای والدین. بسیاری از والدین از این اصطلاح برداشت اشتباهی دارند و آن را معادل «رها کردن کودک» یا «بی‌توجهی» می‌دانند، در حالی که آموزش خواب بر ایجاد مهارت خودآرام‌سازی تکیه دارد، مهارتی که در آینده به تنظیم هیجانات و استقلال کودک نیز کمک می‌کند. در آموزش خواب معمولاً از دو اصل اساسی استفاده می‌شود:

  1. روتین ثابت قبل از خواب
  2. کمک تدریجی به کودک برای خوابیدن مستقل

روش‌های مختلف آموزش خواب

روش‌های Sleep Training از ملایم تا ساختاریافته متنوع‌اند. برخی از پرکاربردترین روش‌ها شامل موارد زیرند:

۱. روش فربر (گریه کنترل‌شده)

والدین کودک را آرام و بیدار در تخت می‌گذارند و اگر گریه کرد، در فاصله‌های زمانی مشخص کوتاه به او سر می‌زنند. حضور والد اطمینان‌بخش اما محدود است.

۲. روش بدون گریه (No Cry)

روش ملایمی که در آن کمک والد به‌تدریج کمتر می‌شود؛ بدون اینکه نوزاد در فرآیند با گریه‌های طولانی مواجه شود.

۳. روش صندلی (Chair Method)

والد روی صندلی کنار تخت کودک می‌نشیند و هر چند شب کمی فاصله را افزایش می‌دهد تا نوزاد به خوابیدن مستقل عادت کند.

۴. روش Fading یا کاهش تدریجی کمک والد

در این روش وابستگی اصلی نوزاد ، مثل شیر خوردن یا تکان‌دادن، به‌تدریج و آهسته کاهش می‌یابد.

هر خانواده باید روشی را انتخاب کند که با تحمل والدین، سن نوزاد و خلق‌وخوی او همخوان باشد.

نکات اساسی که باید مورد توجه قرار گیرد

  • ثبات مهم‌تر از روش است؛ تغییر مداوم کودک را سردرگم می‌کند.
  • وضعیت خواب باید مناسب باشد؛ نور کم، دمای مطلوب و صدای یکنواخت.
  • روتین خواب شبانه نقش کلیدی دارد؛ حمام گرم، داستان، لالایی.
  • گریه کوتاه بخشی طبیعی از تنظیم هیجان نوزاد است، اما والد باید همیشه در دسترس و پاسخگو بماند.
  • در روش‌های ملایم، پیشرفت آهسته‌تر اما پایدار است.

Sleep Training یک مسیر آموزشی ساده نیست، اما با دانش درست، صبر، ثبات و توجه به نیازهای احساسی کودک، می‌تواند در کیفیت خواب و آرامش کل خانواده تغییر ایجاد کند. هیچ روش «بهترینی» وجود ندارد؛ بهترین روش همان است که کودک با آن احساس امنیت کند و والد توان ادامه‌دادنش را داشته باشد.

قدرت تشویق مؤثر؛ چرا بعضی تشویق‌ها نتیجه عکس می‌دهند؟

تشویق کردن یکی از رایج‌ترین ابزارهای تربیتی والدین است. تقریباً همهٔ ما از کودکی شنیده‌ایم: «آفرین!»، «تو بهترینی!»، «تو نابغه‌ای!». والدین با نیت خوب تلاش می‌کنند کودکشان را انگیزه‌مند، شاد و پرتلاش بار بیاورند. اما پژوهش‌های روان‌شناسی در سال‌های اخیر نشان داده‌اند که همهٔ تشویق‌ها مفید نیستند؛ گاهی حتی دقیقاً نتیجهٔ عکس می‌دهند و باعث کاهش انگیزه، حساسیت به شکست یا وابستگی کودک به نظر دیگران می‌شوند.

دنیا نهضت – روانشناس کودک و نوجوان

چرا تشویق اهمیت دارد؟

تشویق اگر درست استفاده شود، می‌تواند:

  • اعتمادبه‌نفس واقعی کودک را افزایش دهد
  • رفتارهای مطلوب را تقویت کند
  • پشتکار و انگیزهٔ درونی را بالا ببرد
  • رابطهٔ والد–کودک را گرم‌تر و صمیمی‌تر کند

اما اگر به طور غیر صحیح به کار رود، باعث می‌شود کودک برای انجام هر کاری منتظر جایزه یا تأیید والد باشد. در این حالت، رفتار کودک به‌جای اینکه «درونی» شود، صرفاً برای گرفتن تشویق انجام می‌شود.

چرا بعضی تشویق‌ها نتیجهٔ عکس می‌دهند؟

پژوهش‌های کارول دوِک (روان‌شناس دانشگاه استنفورد) نشان می‌دهد نوع تشویق می‌تواند ذهنیت کودک را شکل دهد:
یا ذهنیت رشد (کودک تلاش را عامل موفقیت می‌داند)، یا ذهنیت ثابت (کودک توانایی را تغییرناپذیر می‌بیند).

تشویق‌های اشتباه معمولاً این مشکل‌ها را ایجاد می‌کنند:

۱. تشویق بیش از حد و دائمی

وقتی کودک برای کوچک‌ترین کار تشویق می‌شود، ۱. ارزش تشویق از بین می‌رود ۲. کودک وابسته به تأیید دائمی می‌شود ۳. رفتار مثبت پایداری ایجاد نمی‌شود.

۲. تشویق بر پایه خصوصیات ثابت

تشویق‌ کودکان در قالب جملاتی مثل «تو خیلی باهوشی»، «تو بهترینی» ، «تو از همه قوی‌تری» خطرناک‌اند، چون کودک تصور می‌کند ارزشمندی‌اش به نتیجه گره خورده است. نتیجه این می شود که او در مواجهه با شکست به‌شدت مضطرب و ناامید می‌شود؛ چون فکر می‌کند «دیگر باهوش نیست.»

۳. تشویق‌هایی که نوعی فشار ایجاد می‌کنند

پشت برخی تشویق‌ها پیام پنهان وجود دارد مثل جمله ، آفرین، پس همیشه همین‌طور باش!، دیدی وقتی تلاش می‌کنی عالی می‌شی؟ پس حالا باید همیشه عالی باشی!. این تشویق‌ها باعث ترس از شکست می‌شوند و کودک برای حفظ تصویر «بی‌نقص» تحت فشار قرار می‌گیرد.

۴. تشویق مربوط به رفتار اشتباه

گاهی والدین ناخواسته رفتارهای نامطلوب را تشویق می‌کنند. مثلاً وقتی کودک می‌گوید «من نمی‌تونم»، والد سریع کمکش می‌کند و می‌گوید «آفرین که کمک خواستی!» پیام پنهان این قبیل جملات این است که «ناتوانی تو پذیرفته‌شده است.» و نتیجه این می شود که کودک در شرایط سخت به جای تلاش کردن فقط به والد وابسته شود.

تشویق مؤثر چه ویژگی‌هایی دارد؟

۱. تمرکز بر تلاش، نه نتیجه

به جای «تو خیلی باهوشی»، بگویید: «از تلاشت لذت بردم.» ، «دیدم چقدر برای حل این مسئله وقت گذاشتی.» این نوع تشویق‌ها ذهنیت رشد را تقویت می‌کنند.

۲. مشخص و واقعی باشد

به جای این که فقط بگویید «عالی بود»، بگویید: «دیدم که در نقاشی‌ات از رنگ‌های جدید استفاده کردی.» ، «متوجه شدم با آرامش اسباب‌بازی‌هایت را جمع کردی.» تشویق واقعی یعنی به رفتار قابل مشاهده اشاره کنیم.

۳. رفتار خوب را دقیقاً همان لحظه بازتاب دهیم

کودک در لحظهٔ انجام رفتار مثبت، پیام را سریع‌تر و عمیق‌تر یاد می‌گیرد.

۴. تشویق همراه با مشارکت

گاهی تشویق لازم نیست کلامی باشد؛ یک لبخند، تماس چشمی یا جملهٔ «کنارت هستم» تأثیر بیشتری دارد.

۵. تشویق رفتار، نه شخصیت

به جای «تو بچه خوبی هستی»، بهتر است بگویید رفتارت با خواهرت امروز خیلی مهربانانه بود. این نوع جمله‌ها عزت‌نفس سالم‌تری ایجاد می‌کنند.

چه زمانی تشویق نکنیم؟

  • هنگامی که کودک کار را فقط برای جایزه انجام می‌دهد
  • وقتی تلاش نکرده و فقط نتیجهٔ آسانی گرفته
  • وقتی تشویق موجب مقایسه با دیگران می‌شود
  • زمانی که تشویق به شکل رشوه و یا باج استفاده می‌شود

تشویق در چنین موقعیت‌هایی ارزش تربیتی‌اش را از دست می‌دهد.

تشویق ابزار قدرتمندی است؛ اما تنها زمانی اثرگذار خواهد بود که هدفمند، واقعی و مبتنی بر تلاش باشد. کودک به جای اینکه برای شنیدن «آفرین» زندگی کند، باید یاد بگیرد از فرایند یادگیری، تلاش و رشد لذت ببرد. تشویق درست نه‌تنها رفتارهای مثبت را تقویت می‌کند بلکه پایهٔ عزت‌نفس سالم، پشتکار و اعتمادبه‌نفس واقعی را می‌سازد.

چطور بدون فریاد، کودک منظمی تربیت کنیم؟

بسیاری از والدین می‌گویند: «ما نمی‌خواهیم سر بچه‌مان داد بزنیم، اما گاهی واقعاً مجبور می‌شویم.» واقعیت این است که هیچ پدر و مادری از فریاد زدن لذت نمی‌برد؛ بیشتر مواقع این کار نتیجهٔ خستگی، فشار روزمره یا ناتوانی در مدیریت موقعیت‌های دشوار است. اما پژوهش‌های روان‌شناسی رشد نشان می‌دهند که انضباط از طریق فریاد نه‌تنها رفتار کودک را اصلاح نمی‌کند، بلکه باعث اضطراب، کاهش همکاری و بدتر شدن رفتارها می‌شود. خوشبختانه راهی دیگر هم وجود دارد: تربیت با احترام.

تدوین و گردآوری : دنیا نهضت – روانشناس کودک و نوجوان

تربیت با احترام یعنی والدین بتوانند هم‌زمان محبت و اقتدار داشته باشند؛ یعنی با کودک مهربان باشند اما مرزبندی‌های سالم را نیز حفظ کنند. انضباط در این رویکرد بر پایهٔ ارتباط، توضیح و یادگیری است، نه ترس و تنبیه.

چرا فریاد زدن کار نمی‌کند؟

فریاد ممکن است در لحظه رفتار کودک را متوقف کند، اما در بلندمدت این پیام‌ها را به کودک منتقل می‌کند:

  • «وقتی ناراحت هستی، باید داد بزنی.»
  • «من تو را نمی‌فهمم.»
  • «احساساتت ارزش شنیده شدن ندارد.»
  • «اگر کسی بزرگ‌تر باشد، حق دارد کنترلش را از دست بدهد.»

به همین دلیل است که کودکانی که مرتب با فریاد مواجه می‌شوند، معمولاً یا مقاومت و لجبازی بیشتری نشان می‌دهند یا مضطرب و وابسته می‌شوند. فریاد به کودک می‌آموزد از والد بترسد، نه اینکه رفتار درست را یاد بگیرد.

تربیت با احترام؛ یعنی چه؟

در روان‌شناسی، تربیت با احترام یک سبک تربیتی نزدیک به «والدیگری مقتدرانه» (authoritative parenting) است. این سبک ترکیبی از محبت، همدلی و قاطعیت است. در این رویکرد، کودک هم امنیت عاطفی دارد و هم چارچوب. سه ستون اصلی تربیت با احترام عبارت‌اند از:

۱. رابطه امن

کودک زمانی بهتر رفتار می‌کند که احساس کند والدینش او را می‌بینند، می‌فهمند و دوست دارند. رابطهٔ امن باعث کاهش رفتارهای پرخاشگرانه و افزایش همکاری می‌شود.

۲. مرزبندی روشن

احترام داشتن به کودک به معنی بی‌قانونی یا آزادیِ بی‌حد نیست. کودک نیاز دارد بداند چه چیزی مجاز است و چه چیزی نه. مرزها باید کوتاه، مشخص و قابل‌اجرا باشند.

۳. آموزش مهارت

هدف تربیت با احترام این نیست که کودک «بلافاصله» رفتار درست کند، بلکه این است که مهارت‌هایی مانند کنترل خشم، حل مسئله و مسئولیت‌پذیری را یاد بگیرد.

چطور بدون فریاد انضباط برقرار کنیم؟

۱. از قبل قوانین را مشخص کنید

بچه‌ها وقتی قوانین را می‌دانند، کمتر به آن‌ها بی‌توجهی می‌کنند. قوانین باید واضح، محدود و قابل فهم باشند.
مثال: «وقتی بازی تمام شد، اسباب‌بازی‌ها را جمع می‌کنیم.»

۲. از لحن آرام اما قاطع استفاده کنید

لحن «آرام و مطمئن» بسیار اثرگذارتر از فریاد است. کودک با لحن والد تنظیم هیجانی پیدا می‌کند.

۳. به احساسات کودک نام بدهید

وقتی کودک در اوج احساسات است، مغزش آماده پذیرش قانون نیست. بهتر است بگویید «می‌دونم ناراحتی که نمی‌تونی بیشتر نقاشی بکنی، اما وقت شامه.» نام‌گذاری احساس باعث می‌شود کودک خود را آرام‌تر کند.

۴. رفتار مناسب را مدل‌سازی کنید

کودک از رفتار والد بیش از کلمات او یاد می‌گیرد. اگر والد هنگام عصبانیت فریاد نزند، کودک هم به‌مرور همین مهارت را یاد می‌گیرد.

۵. گزینه بدهید، نه تهدید

به کودک حس انتخاب بدهید تا مقاومتش کمتر شود. مثالا «می‌خوای اول لباس‌ها رو بپوشی یا اول مسواک بزنی؟»

۶. پیامدهای طبیعی و منطقی

به جای فریاد، از پیامدهای منطقی استفاده کنید مثلاً اگر کودک اسباب‌بازی را پرت کرد، آن اسباب‌بازی برای مدتی کنار بگذارید بدون تهدید و بدون تحقیر فقط پیامد منطقی.

چه زمانی والدین فریاد می‌زنند؟

بیشتر مواقع والدین نه از رفتار کودک، بلکه از کمبود انرژی، فشار روانی یا خستگی فریاد می‌زنند. بنابراین بخشی از تربیت با احترام این است که والدین یاد بگیرند از خودشان هم مراقبت کنند. والد آرام‌تر، تربیت سالم‌تر.

انضباط بدون فریاد به معنی «مشکل نداشتن» یا «کامل بودن» نیست. هیچ والدی قرار نیست همیشه آرام، دقیق و بی‌نقص باشد. هدف این است که بیشترِ مواقع به جای فریاد از ابزارهای مؤثرتر استفاده کنیم. تربیت با احترام رابطه والد–کودک را عمیق‌تر می‌کند، رفتارهای مثبت را پایدارتر، و کودکی پرورش می‌دهد که یاد می‌گیرد در برابر موقعیت‌های دشوار با آرامش و مهارت واکنش نشان دهد ، نه با ترس یا انفجار هیجانی.

برخورد درست با ترس‌های کودکان (از تاریکی تا حیوانات)

ترس بخشی طبیعی از رشد کودک است. اغلب کودکان در دوره‌هایی از زندگی‌شان از تاریکی، حیوانات، تنهایی، هیولاهای خیالی، صداهای بلند یا جدا شدن از والدین می‌ترسند. این ترس‌ها معمولاً با رشد مغز، افزایش تجربه و یادگیری تنظیم هیجان کاهش پیدا می‌کنند. اما نحوه برخورد والدین تأثیر بسیار مهمی در شدت و دوام این ترس‌ها دارد.

تدوین و گردآوری : دنیا نهضت – روانشناس کودک و نوجوان

۱. ترس کودک را جدی بگیرید، حتی اگر از نظر شما ساده باشد

اولین و مهم‌ترین اصل این است که احساس کودک را بی‌اعتبار نکنید. جملاتی مثل: «این که ترس نداره!»، «چقدر بچه شدی!»، «الکیه، ولش کن!» باعث می‌شود کودک احساس کند فهمیده نشده و حتی بیشتر بترسد. به جای آن بگویید: «می‌فهمم ترسیدی، بیا با هم درباره‌اش حرف بزنیم.» وقتی کودک حس می‌کند درکش می‌کنید، راحت‌تر می‌تواند درباره ترسش صحبت کند و آرام شود.

۲. به کودک فرصت صحبت درباره ترس بدهید

از او بخواهید ترسش را توصیف کند «چه چیزی باعث می‌شه بترسی؟»، «بدنت موقع ترس چه حسی داره؟» ، «دوست داری من چطور کمکت کنم؟» نام‌گذاری احساسات باعث فعال شدن بخش منطقی مغز می‌شود و شدت هیجان را کاهش می‌دهد.

۳. مواجهه تدریجی جز کارامدترین راه های کاهش ترس است

مهم‌ترین قانون این است: نه اجبار، نه اجتناب کامل. اجبار باعث افزایش استرس و مقاومت می‌شود. اجتناب هم ترس را تقویت می‌کند و تصور کودک از خطرناک بودن موقعیت را تثبیت می‌کند. روش درست «مواجهه تدریجی و آرام» است. پیشرفت باید آرام و مرحله‌به‌مرحله باشد.

مثال‌ها:

  • ترس از تاریکی: ابتدا با نور کم، سپس چراغ‌خواب ضعیف و به مرور کاهش نور.
  • ترس از خوابیدن تنها: ابتدا والد کنار تخت، سپس روی صندلی دورتر، سپس بیرون اتاق.

۴. از ابزارهای خلاقانه برای غلبه بر ترس استفاده کنید

بسته به سن کودک، ابزارهای زیر می‌توانند بسیار کمک‌کننده باشند:

  • قصه‌گویی درباره قهرمانی که بر ترسش غلبه می‌کند
  • استفاده از عروسک برای نمایش احساسات
  • نقاشی کردن ترس و صحبت درباره آن
  • ساختن بازی‌هایی که کودک نقش فرد شجاع را بازی می‌کند

این روش‌ها باعث می‌شوند مغز کودک ترس را در قالبی قابل‌مدیریت تجربه کند.

۵. مهارت‌های آرام‌سازی را آموزش دهید

ترس یک واکنش طبیعی بدن است: ضربان قلب بالا می‌رود، تنفس سریع می‌شود و کودک نمی‌داند چگونه آن را کنترل کند. آموزش چند مهارت ساده به او کمک می‌کند:

  • نفس عمیق: نفس دم چهارثانیه‌ای و بازدم شش‌ثانیه‌ای
  • فشار دادن و رها کردن عضلات
  • داشتن شیء آرام‌بخش مثل عروسک یا پتوی محبوب
  • جملات اطمینان‌بخش: «من امنم، مامان و بابا کنارم هستن.»

این روش‌ها باید در زمان آرامش تمرین شوند، نه فقط هنگام ترس.

۶. واکنش والدین بسیار تأثیرگذار است

کودک از شما یاد می‌گیرد که با ترس چگونه برخورد کند. اگر والدین بیش از حد نگران، مضطرب یا هیجان‌زده شوند، کودک نیز ترس را بزرگ‌تر تجربه می‌کند. اما والدینی که آرام و مطمئن برخورد می‌کنند، به کودک پیام امنیت می‌دهند. جملاتی مثل «من اینجام.»، «با هم از پسش برمیایم.» و «بیا با هم امتحان کنیم.» مفیدند.

۷. هر پیروزی کوچک را جشن بگیرید

هر بار که کودک قدم کوچکی به سمت غلبه بر ترس برمی‌دارد، مثل پنج دقیقه در تاریکی ماندن یا لمس کردن یک حیوان آرام حتماً آن را تشویق کنید. تشویق باید توصیفی باشد، «دیدم شجاعانه امتحان کردی. واقعا بهت افتخار می‌کنم.» این نوع تشویق اعتمادبه‌نفس کودک را تقویت می‌کند.

ترس‌های کودکی طبیعی، قابل‌درک و بخش مهمی از رشد هستند. اما نحوه برخورد والدین تعیین می‌کند که این ترس‌ها شدیدتر شوند یا کم‌کم محو شوند. با درک، مواجهه تدریجی، ابزارهای خلاقانه، آموزش مهارت‌های آرام‌سازی و الگوی آرام بودن، می‌توانیم به کودک کمک کنیم شجاع‌تر، امن‌تر و آگاه‌تر شود.

تربیت دیجیتال؛ مهارتی که والدین قرن ۲۱ باید بیاموزند

جهان امروز با سرعتی سرسام‌آور در حال تغییر است. کودکان ما در دنیایی بزرگ می‌شوند که از همان سال‌های ابتدایی زندگی، با صفحه‌نمایش، اینترنت و بازی‌های آنلاین احاطه شده‌اند. اما نکته اینجاست که ذهن و احساس کودک، هنوز همان‌قدر حساس و آسیب‌پذیر است که نسل‌های قبل بود. به همین دلیل، تربیت دیجیتال یا همان توانایی هدایت کودک در استفاده سالم از فناوری، یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی است که والدین قرن ۲۱ باید بیاموزند.

تدوین و گردآوری : دنیا نهضت – روانشناس کودک و نوجوان

دنیای دیجیتال؛ فرصت است یا تهدید؟

واقعیت این است که تکنولوژی نه دشمن ماست، نه منجی ما. همان‌طور که می‌تواند ابزاری برای آموزش، خلاقیت و ارتباط باشد، در عین حال ممکن است دری به سمت محتواهای آسیب‌زا، اعتیاد اینترنتی و انزوای اجتماعی باز کند.
بچه‌ها کنجکاو هستند و وقتی بدون راهنما در این دنیا رها شوند، ممکن است با چیزهایی روبه‌رو شوند که برای درکشان آماده نیستند. بنابراین، وظیفه والدین این است که نه از تکنولوژی بترسند، نه بی‌قید از آن استفاده کنند؛ بلکه به فرزندشان یاد بدهند چطور از آن به شکل سالم و آگاهانه استفاده کند.

گفت‌وگو کردن، به جای کنترل پنهانی

بسیاری از والدین وقتی نگران محتوای فضای مجازی می‌شوند، سعی می‌کنند استفاده از گوشی یا اینترنت را محدود یا پنهانی کنترل کنند. اما تجربه و تحقیقات روانشناسی نشان می‌دهد که محدودیت بدون گفت‌وگو، نتیجه معکوس دارد.
کودکی که احساس کند به او اعتماد نمی‌شود، بیشتر پنهان‌کاری می‌کند. بهتر است والدین از همان سال‌های ابتدایی، رابطه‌ای باز و صادقانه درباره اینترنت و تکنولوژی با فرزندشان بسازند. مثلاً بپرسند: «چه بازی‌هایی دوست داری؟»
«اگه کسی در اینترنت چیزی گفت که ناراحتت کرد، چه کار می‌کنی؟» وقتی کودک حس کند شنیده و درک می‌شود، در موقعیت‌های خطرناک هم به والدش مراجعه می‌کند، نه به اینترنت.

مرزهای روشن و قابل‌فهم

تربیت دیجیتال یعنی داشتن مرزهای مشخص، نه ممنوعیت‌های سختگیرانه. مثلاً:

  • گوشی فقط بعد از انجام تکالیف استفاده می‌شود.
  • در اتاق خواب گوشی مجاز نیست.
  • اطلاعات شخصی (مثل آدرس یا عکس خصوصی) نباید در فضای مجازی منتشر شود.

وقتی قوانین به‌صورت شفاف و از قبل گفته شوند، کودک بهتر آن‌ها را می‌پذیرد. نکته مهم این است که این قوانین باید ثابت و قابل پیش‌بینی باشند، نه هر روز عوض شوند.

الگو بودن، از هر حرف و نصیحتی مهم‌تر است

کودکان بیش از هر چیزی رفتار والدینشان را تقلید می‌کنند. اگر والد مدام در حال چک کردن گوشی باشد، بعید است بتواند از فرزندش انتظار تمرکز یا محدودیت در استفاده از دستگاه‌ها را داشته باشد. به‌جای نصیحت، الگو باشید.
مثلاً هنگام غذا یا قبل از خواب، گوشی را کنار بگذارید و زمان بدون صفحه را به گفت‌وگو یا بازی اختصاص دهید.
این کار ساده، برای کودک پیامی قوی دارد: «تکنولوژی ابزار زندگی است، نه مرکز آن.»

آموزش سواد رسانه‌ای

یکی از اهداف اصلی تربیت دیجیتال، پرورش تفکر انتقادی در کودک است. یعنی یاد بگیرد هر چیزی که در اینترنت می‌بیند، لزوماً درست نیست. به او بیاموزید درباره‌ی هر مطلبی سؤال بپرسد، منبعش را بررسی کند و اگر چیزی باعث ناراحتی‌اش شد، حتماً با شما در میان بگذارد. وقتی کودک یاد بگیرد آگاهانه انتخاب کند، دیگر نیازی نیست همیشه کسی بالای سرش باشد.

در واقع تربیت دیجیتال، یعنی ساختن پلی میان دنیای واقعی و دنیای مجازی کودک. ما نمی‌توانیم فرزندانمان را از اینترنت جدا کنیم، اما می‌توانیم به آن‌ها یاد بدهیم چطور در این فضا سالم، مسئولانه و محترمانه رفتار کنند. کودکی که در خانواده‌ای با گفت‌وگو، مرز روشن و الگوی سالم رشد می‌کند، در آینده نه از تکنولوژی می‌ترسد، نه در آن گم می‌شود بلکه از آن برای رشد، خلاقیت و ارتباط بهتر با جهان استفاده می‌کند.