دلبستگی به پیوند رابطه بین یک کودک یا جوان و مراقب اصلی آنها اشاره دارد. این پیوند در سالهای اولیه شکل میگیرد و تأثیر طولانیمدتی بر احساس خود، رشد، و روابط آینده کودک با دیگران دارد.
این یک مفهوم روانشناختی پیچیده است که از کار جان بولبی سرچشمه گرفته است، که اهمیت رابطه کودک با مراقب اصلی خود (معمولاً مادرش) را از نظر رشد اجتماعی، عاطفی و توانایی آنها برای یادگیری برجسته می کند.
از لحظه تولد نوزاد، نوزاد نیازهای عاطفی و جسمی خود را با مراقب اصلی خود در میان می گذارد.
منبع:mentallyhelthyschool.org.uk
ترجمه و تلخیص: سمانه آقاپور
دلبستگیهای ایمن
دلبستگی های خوب به میزان نزدیکی و منابع فیزیکی و عاطفی والدین یا مراقبان بستگی دارد تا قابل اعتماد باشند، به نیازهای اساسی کودک به طور قابل اعتماد و حساس پاسخ دهند، و باعث شود آنها احساس امنیت کنند و این امر به نوزادان پایگاهی پایدار برای کاوش در جهان می دهند. نوزاد میداند که برای بیرون رفتن و اکتشاف امن است و مراقب است که همیشه او را خوش آمد بگوید و در مواقع استرس یا اضطراب به او آرامش دهد. این پیوندهای ارتباطی می تواند طرحی را تشکیل دهد که می تواند به معلمان و سایر اعضای کارکنان مدرسه منتقل شود.
هنگامی که کودکان وابستگی ایمن با والدین/مراقب خود دارند، یک عامل محافظتی مهم برای سلامت روان آنها است، در حالی که دلبستگی های ناایمن می تواند یک عامل خطر برای ایجاد مشکلات عاطفی و رفتاری میباشد.
دلبستگی های ناایمن
اگر تعاملات اولیه بین کودک و مراقب او منفی، ناسازگار، نامناسب، غفلت آمیز یا توهین آمیز باشد، دلبستگی های ناایمن ایجاد می شود.
وقتی مراقب کودک و محیط خانه به جای منبع ایمنی، منبع ترس باشد، این امر می تواند برای رشد کودک بسیار سمی باشد. برخی از کودکانی که با این تجارب مواجه می شوند (و بدون هیچ محافظی در خانواده برای محافظت از آنها) ممکن است به گونه ای رفتار کنند که بتوانند بقای خود را تامین کنند اما درک و مدیریت آن برای کارکنان مدرسه ممکن است دشوار باشد. به عنوان مثال، در کلاس درس، این کودکان و جوانان ممکن است:
* مدیریت افکار، احساسات و رفتار، ایجاد روابط مثبت با کارکنان و همسالان، تمرکز و مشارکت در یادگیری برایشان مشکل باشد.
*برای آرام کردن خود تلاش کنند.
*هم خواستار و هم طردکننده باشند.
*به سرعت یا به طور نامتناسب عصبانی یا ناراحت می شوند، گاهی اوقات بدون هیچ محرک واضحی.
*از آسیب پذیر بودن بترسند – اما ممکن است با کنترل شدید دیگران و طغیان های غیرقابل پیش بینی و انفجاری این را بپوشانند.
*از نزدیک شدن به دیگران بپرهیزند و به نظر می رسد که از فعالیت های مدرسه گوشه گیر یا جدا شده اند.
* درخواست کمک برایشان سخت است و باید تلاش کنند.
*واکنش عاطفی کمی نشان میدهد یا پاسخهای گیجکننده نشان میدهند(مانند خنده زمانی که خود یا دیگران آسیب میبینند)
*رویاهای روزانه داشته باشند، بیش فعال باشند یا دائماً بی قرار باشند یا حرکت کنند، زیرا تمرکز در کلاس برایشان مشکل است.
*همه این رفتارها ممکن است مشکلات زیادی را از نظر مدیریت کلاس و مدرسه ایجاد کند.
شناسایی نشانه ها:
معمولاً کودکان و جوانانی که به طور ایمن دلبسته هستند، می توانند برای رفع نیازهای خود به کارکنان مدرسه اعتماد کرده و به آنها تکیه کنند، در مورد ایجاد روابط با دیگران اطمینان دارند، می توانند از فرصت های یادگیری حداکثر استفاده را ببرند، توانایی حل مشکلات را داشته باشند و از نظر عاطفی انعطاف پذیر و خودآگاه هستند .
کودکان و نوجوانان با مشکلات دلبستگی ممکن است این ویژگی ها را نشان ندهند و ممکن است برای آنها سخت تر باشد:
اعتماد به نفس و خودانگیزه ای را که از کاوش در جهان از یک پایگاه امن ناشی می شود، به دست آورند.
به نقاط عطف رشدی مناسب دست پیدا کنند.
ایجاد روابط خوب با همسالان و کارکنان مدرسه (اغلب روابط نشان دهنده عدم همدلی است).
با استرس، ناامیدی و اضطراب کنار بیایند.
تمرکز کنند و بتوانید از قبل برنامه ریزی کنند.
هر کودک و فرد جوانی ممکن است دچار مشکلات دلبستگی شود، اما این مشکلات در کودکان و جوانانی شایع تر است که تحت مراقبت قرار گرفته اند یا آسیب های جدی دیگری را تجربه کرده اند که بر توانایی والدینشان برای ارائه مراقبت ایمن و صحیح تاثیر گذاشته است.