عناصر ACT در درمان درد مزمن

رویکرد سنتی درمان شناختی رفتاری (CBT) برای درمان درد مزمن سعی در کاهش رفتارهای درد و افزایش رفتارهای سالمت محور دارد. ACT رویکرد متفاوتی به پدیده درد مزمن دارد که با ایجاد انعطاف‌پذیری روان‌شناختی در زمینه ارزش‌های مراجع مشخص می‌شود. چندین مفهوم در درک رویکرد ACT نسبت به درد مزمن مهم هستند.

دکتر جوآن دال/ ترجمه دکتر پیمان دوستی

۱. اجتناب تجربه‌ای از درد

اجتناب تجربه‌ای عبارت است از ارزیابی منفی و عدم تمایل به حفظ تماس با تجربیات درونی، مانند احساسات بدنی، هیجان‌ها، شناخت‌ها و امیال، و تلاش برای اجتناب، فرار، تغییر یا پایان دادن به این تجربیات، حتی زمانی که انجام این کار مضر است (هیز، ویلسون، گیفورد، فولت و استروسال، ۱۹۹۶). به طور معمول، زمانی که احساس درد می‌کنیم، سیستم عصبی سمپاتیک هشدار می‌دهد و قبل از اینکه زمانی برای فکر کردن داشته باشیم، از درد اجتناب کرده یا از آن فرار می‌کنیم.

این رفلکس (بازتاب)، برای بقا ضروری است. علاوه بر این، انسان می‌تواند درد را تصور کند و طوری به آن واکنش نشان دهد که گویی واقعاً وجود دارد. به عنوان مثال، ما از این فکر که دندان‌هایمان را سوراخ کنیم هول می‌کنیم، اگرچه هیچ مته‌ای وجود نداشته باشد. زمانی که تپش قلب خود را احساس می‌کنیم، ممکن است بترسیم، یا اگر انتظار درد داریم، دچار تنش و دلهره شویم. اگر به این افکار، احساسات و انتظارات در مورد درد، با اجتناب، فرار یا مقاومت واکنش نشان دهیم، ممکن است مشکلات بیشتری ایجاد کنیم.

برای مثال، ممکن است از موقعیت‌ها یا فعالیت‌هایی که برای سلامتی ما ضروری هستند، مانند رفتن به دندانپزشکی یا انجام ورزش‌های هوازی اجتناب کنیم. هر چه بیشتر سعی کنیم از درد و موقعیت‌ها، افکار و فعالیت‌های مرتبط دوری کنیم، زندگی ما محدودتر می‌شود. یکی از اهداف ACT در درمان درد مزمن این است که مراجع بپذیرد درد یک احساس طبیعی و اجتناب ناپذیر است و برای همه ما که زندگی می‌کنیم، به وجود می‌آید. اضطراب و ترس، واکنش‌های طبیعی به درد هستند و همچنین آنها طبیعی و اجتناب ناپذیر هستند. با استفاده از تمرین‌های توجه‌آگاهی، مراجع می‌تواند یاد بگیرد که احساس درد را به‌عنوان سیگنال‌های هشدار دهنده طبیعی فیزیکی یا به عنوان بخشی از وضعیت درد مزمن مداوم خود، ببیند. مراجع یاد می‌گیرد که گرایش طبیعی به فرار یا اجتناب از درد را مشاهده کند. حضور در این فرآیند توانایی انتخاب فعال درباره اینکه اجتناب یا مواجهه شدن در معرض تجربه درد عملکرد بهتری دارد را بهبود می‌بخشد.

۲. ذهن نوشته‌های (ذهنیت‌های) دردناک

در مدل ACT، گاهی اوقات به ذهن انسان “ماشین خورده نشو” می‌گویند. وظیفه ذهن، مقایسه، ارزیابی، قضاوت، یادآوری خطرات و شکست‌های گذشته و هشدار در مورد فجایع احتمالی آینده است. به محض اینکه مغز احساس درد را درک کرد، ذهن شروع به تولید شناخت یا «متن‌نامه» درباره درد می‌کند. این ذهن نوشته‌ها (ذهنیت‌ها) شامل افکاری در مورد علل درد و قوانینی است که هدف آنها محافظت دربرابر درد بیشتر است. قوانین متداول شامل مضامین زیر است: “کسی که درد شما را دارد نمی‌تواند کار کند”، “قبل از انجام هر کار دیگری، اول از درد خود مراقبت کنید”، “هر گونه فعالیت بدنی ممکن است باعث درد بیشتر شود” و “تا زمانی که از درد خلاص نشده‌اید، از هر گونه استرس یا خواسته‌ای که دارید اجتناب کنید». قوانینی مانند این کمک می‌کنند که زندگی با اجتناب از درد و ناتوانی در حرکت به جهت‌های ارزشمند مشخص شود.

اگر مراجع با این باورها آمیخته شود، بدون توجه به درمان، بعید است رفتار او تغییر کند. یکی از اهداف ACT این است که مراجع از این ذهنیت‌ها (ذهن نوشته‌ها) جدا شود (گسلش ایجاد شود). مراجع از طریق تمرین‌های توجه‌آگاهی می‌آموزد که چشم‌انداز خود مشاهده‌گر را اتخاذ کند. از این چشم‌انداز، مراجع یاد می‌گیرد که فیلمنامه‌هایی را که ذهن تولید می‌کند مشاهده کند و از آنها جدا شود. یعنی مراجع یاد می‌گیرد که: «من افکار دارم، اما افکار، من نیستند، احساسات دارم اما احساسات، من نیستند. من از همه این مولفه‌ها بسیار بزرگتر هستم و مجبور نیستم تحت کنترل افکار و احساساتم باشم.”

۳. بیماری ارزش‌ها

در مدل ACT، بیماری ارزش‌ها وضعیتی است که زمانی ایجاد می‌شود که فرد فعالیت‌های ارزشمند خود را به منظور کاهش علائم درد، متوقف می‌کند. از آنجایی که مدیریت درد زمان زیادی از فرد را اشغال می‌کند، سایر فعالیت‌های ارزشمند نادیده گرفته می‌شوند. برای اکثر مردم، فعالیت‌های ارزشمند مانند تماس اجتماعی، ورزش، روابط صمیمانه، فرزندپروری، کار حرفه‌ای یا مشارکت اجتماعی، به زندگی معنا می‌بخشد. با غفلت از این فعالیت‌های تقویت‌کننده طبیعی، ما با خطر از دست دادن آن چیزی که معنی‌دار است روبرو می‌شویم و افسردگی را تجربه می‌کنیم. وقتی مدیریت درد به وظیفه اصلی ما تبدیل می‌شود، احتمالاً از «بیماری ارزش‌ها» رنج می‌بریم.

چندین تمرین را می‌توان برای کمک به مراجع برای شناسایی ارزش‌های ثابت طولانی مدت استفاده کرد. یکی از روش‌هایی که اغلب در ACT استفاده می‌شود، ایجاد قطب‌نمای زندگی مراجع است. این روش در مثال موردی بعدی توضیح داده خواهد شد. هدف از ساخت قطب نما این است که به مراجع کمک کند تا مسیرهای ارزشمند زندگی خود را به طور مداوم بیان کند و ببیند که واقعاً امروز چگونه زندگی می‌کند. همچنین قطب نمای زندگی موانع یا دلایل کلامی‌ای را روشن می‌کند که چرا مراجع معتقد است نمی‌تواند در جهت‌های ارزشمند حرکت کند.

تمرین دیگری که برای شناسایی مسیرهای ارزشمند ایجاد کرده‌ایم، تمرین مراسم تشییع جنازه است. از مراجع خواسته می‌شود تصور کند که در مراسم تشییع جنازه خودش حضور دارد. به او گفته می‌شود که ۵ یا ۶ نفر را که بیشتر مایل است در آن مراسم حضور داشته باشند، دعوت کند. تمرین دارای سه بخش است. در بخش اول، مراجع بیان می‌کند که می‌ترسد عزیزانش هنگام خداحافظی چه فکری درباره او کنند. در بخش دوم، مراجع به صحبت‌های عزیزانش که ترس‌های او را بیان می‌کنند، گوش می‌دهد. در قسمت پایانی، مراجع فرصتی دوباره پیدا می‌کند و به او گفته می‌شود که مستقیماً با هر یک از عزیزانش صحبت کند. از مراجع خواسته می‌شود تا بیان کند که می‌خواهد چه نوع رابطه‌ای با هر یک از عزیزانش داشته باشد و همچنین در رابطه با آنچه که اکنون برای ایجاد آن رابطه با عزیزانش مایل است انجام دهد، تعهد ایجاد کند. اقدام متعهدانه یا «ارزش‌گذاری» به عباراتی عمومی درباره انجام هر کاری برای شروع حرکت در جهت‌های ارزشمند، اشاره دارد. برای مراجعی که می‌خواهد مدیریت درد داشته باشد، این تمرین شکاف بین ارزش‌های بسیار مهم و فعالیت‌های مربوط به مدیریت درد را آشکار می‌کند.